« مهندسي فاكتورهاي انساني (ارگونومي) »
مقدمه :
ارگونومي يك رشته علمي است در ارتباط با عمل متقابل ميان انسانها و عمل آنها و طراحي سيستم ها. واژه ارگونومي واژهاي است متشكل از دوكلمه يوناني(( ارگو )) به معناي كار و (( نوموس)) به معناي قاعده و قانون. هسته اصلي ارگونومي بر طراحي ارگونوميكي محيطها و كارها متمركز است و در واقع تأكيد بر متناسب ساختن كار با شخص است نه متناسب كردن فرد با كار. ارگونومي علم مستقلي نيست بلكه با بهره گيري از علوم مختلف( فیزیولوژی(شغلی و محیط)،آناتومی(آنتروپومتری،بیومکانیک)،علوم مهندسی(مهندسی صنایع،طراحی صنعتی)،روانشناسی آموزشی و شغلی) نسبت به برقراري تناسب ميان كار و انسان اقدام مي كند.
ارگونومي با انجام چهار نوع طراحي نسبت به تطبيق كار با انسان اقدام مي كنند :
طراحي ايستگاه كار Work Station Design
طراحي محيط كار Work environment design
طراحي سيستم انسان _ ماشين Man – machine systeem disign
طراحي ريتم كار Work situation design
منظور از طراحي ايستگاه كار،طراحي محلي است كه كارگران درآن كار مي كنند،مثل طراحي ميز و صندلي . طراحي محيط با توجه به آيتم هايي نظير نور، صدا ، گرما ، سرما و… انجام مي شود. طراحي سيستم انسان – ماشين به مفهوم طراحي ماشين آلات مورد استفاده توسط انسان با توجه به ظرفيت اوست و طراحي ريتم كار عبارت است از تعيين مدت زماني كه فرد مجاز است در شرايط موجود فعاليت كند .
آنتروپومتري Anthropometry :
آنتروپومتري واژه اي است متشكل از دو كلمه يوناني آنتروپوس به معني انسان و مترين به معني اندازه گيري . آنتروپومتري علم اندازه گيري ابعاد بدن انسان است که به طور کلی در دو وضعيت صورت مي گيرد:
1ـ وضعيت ساكن ( ثابت )
در اين وضعيت، بدن هيچ حركتي نداشته که به آن اصطلاحاً آنتروپومتري استاتيك گويند.
2ـ وضعيت متحرك
در اين وضعيت اندازه گيري ابعاد بدن در حالتي كه بدن در حال حركت مي باشد ، صورت خواهد گرفت كه به آنتروپومتري ديناميك معروف است.
اندازه گيري هاي استاتيك شامل ارتفاع نشسته ، ارتفاع ايستاده ، طول قد، سينه ، عمق اجزاء بدن و وضعيتهاي بدن است .اطلاعات ديناميك شامل حدود دسترسي، ميزان حركت ( زاويه حركت) و نيروي وارد شونده به وسيله دست در حركات مختلف مي باشد. اطلاعات آنتروپومتريك معمولاً براي صدكهاي پنجم ، پنجاهم و نود و پنجم مردان وزنان گزارش مي شود. براي يك بعد معين صدك پنجم عبارت است از مقداري كه 5 درصد از جمعيت مورد نظر پايين تراز آن مقدار هستند، صدك نود و پنجم هم مقداري است كه 95 درصد از جمعيت مورد نظر پايينتراز آن هستند.
به طور كلي آنتروپومتري شامل اندازه گيري اندازه هاي مختلف از طول بدن ، وزن ، حجم اندامها ، فضاي حركتي و زواياي حركتي و در نهايت تهيه آمار و اطلاعات منتج از آن در تعيين شكل و اندازه ابزار و وسايلي است كه در محيط كار مورد استفاده قرار مي گيرد.
آنتروپومتري در دو زمينه كاربرد دارد :
●براي تطبيق و تناسب ماشين با انسان در جهت راحتي و افزايش راندمان كار
●جهت استانداردسازي وسايل و تجهيزات مورد استفاده براي يك فرد يا كل جامعه
آنتروپومتري در ایزوگام پیروزگام اصل بر روي 10 نفر از كاركنان تشت قیر و با استفاده از متر معمولي به منظور طراحي ايستگاه كاري براي اين افراد انجام گرفت كه نتيجه آن در جدول مربوطه آمده است .
طراحي ايستگاه كار :
توصيه ها و مقايسه استاندارد هاي ارگونومي درخصوص طراحي ايستگاههاي كاري و ابعاد محيط كار مستقيماً به داده هاي آنتروپومتريكي بستگي دارد . ايســتگاههاي كاري را مي توان به سه دسته تقسيم كرد.
1ـ ايستگاه كار ايستاده
2ـ ايستگاه كار نشسته
3ـ ايستگاه كار ايستاده – نشسته
درطراحي ايستگاه كار ، ارتفاع كار اهميت ويژه اي دارد، چنانچه ارتفاع كار بلند باشد دست براي جبران اين وضعيت بالا قرار مي گيرد و اين خود باعث درد در ناحيه گردن و شانه خواهد شد و پايين بودن ارتفاع نيز باعث خم شدن فرد و در نهايت درد كمر مي گردد. بنابراين ارتفاع كار بايد به گونه اي متناسب با ارتفاع بدن شخص طراحي شود. در حالت ايستاده بهترين ارتفاع براي انجام كار، در فاصله 5 تا 10 سانتي متر زير ارتفاع آرنج ، در كارهاي متوسط بهترين ارتفاع 10 تا 15 سانتي متر پايين تر از سطح آرنج و در كارهاي سنگين ارتفاع مناسب حدود 15 تا 40 سانتي متر پايين تر از سطح آرنج مي باشد.
وضعيت ايستگاههاي كار در ایزوگام پیروزگام اصل:
در اين شركت ایستگاههاي كاري مختلفي بسته به نوع كار وجود دارد . برخي پستها به صورت نشسته است از جمله کارگران تشت قیر، و برخي به صورت ایستاده از جمله برق ، تأسیسات ، کارگران بسته بندی و کارگران پخت مواد اولیه. براي افرادي كه به صورت نشسته كار مي كنند از جمله در بخش تشت قیر صندليهاي مناسبي وجود ندارد.كارگراني كه به صورت ايستاده كار مي كنند مثل كارگران بسته بندی، ميز كار ثابتي دارند.
يكي از وسايلي كه مي تواند در كاهش خستگي و بار ناشي از كار مؤثر واقع شود زير پايي مناسب است . براي كارهاي نشسته از جمله كارهاي اداري مي توان از يك زيرپايي شيبدار و دركارهاي ايستاده از يك زيرپايي چوبي مسطح استفاده كرد.
طراحي ميز و صندلي كار :
با توجه به آنتروپومتري هاي بعمل آمده از كاركنان، طراحي در دو حالت انجام مي گيرد :
الف) ميز كار و صندلي هر دو قابل تنظيم باشند :
در اين حالت موارديكه بايد محاسبه گردند عبارتند از : ارتفاع صندلي ، ارتفاع سطح داخلي و سطح خارجي ميز .
1- ارتفاع صندلي :
5/2 + صدك پنجم ارتفاع ركبي = حداقل ارتفاع صندلي
cm 8/46 = 5/2 + 3/44 =
5/2 + صدك نود و پنجم ارتفاع ركبي = حداكثر ارتفاع صندلي
37/54 = 5/2 +87/51 =
بنابراين محدوده قابل تنظيم اين صندلي مي بايست حدود 10 سانتيمتر باشد .
2- ارتفاع سطح داخلي ميز :
اين مورد نيز در دو محدوده حداقل و حداكثر محاسبه مي شود .
حداقل ضخامت ران + حداقل ارتفاع صندلي = حداقل ارتفاع سطح داخلي ميز
87/56 = 07/10 + 8/46 =
حداكثر ضخامت ران + حداكثر ارتفاع صندلي = حداكثر ارتفاع سطح داخلي ميز
87/71 = 5/17 + 37/54 =
3- ارتفاع سطح خارجي ميز :
در اين مورد نيز حداقل و حداكثر محاسبه مي شود .
5 – حداقل ارتفاع آرنج نشسته+ حداقل ارتفاع صندلی = حداقل ارتفاع سطح خارجي ميز
7/64 = 5 – 9/22 + 8/46 =
5 – حداكثر ارتفاع آرنج نشسته + حداكثر ارتفاع صندلي = حداكثر ارتفاع سطح خارجي ميز
97/77 = 5 – 6/28 + 37/54 =
بنابراين مشخص مي شود كه اين ميز مي بايست به ارتفاع تقريبي 13 سانتيمتر قابليت تنظيم داشته باشد .
ب) ميز كار ثابت و صندلي قابل تنظيم باشد :
در اين حالت ، محاسبات حداقل و حداكثر تنها براي صندلي انجام مي پذيرد . موارد قابل محاسبه در اين حالت شامل فضاي مورد نياز رانها ، ارتفاع سطح داخلي ميز و ارتفاع صندلي مي باشد.
قبل از انجام محاسبات ، لازم است كه حداكثر ارتفاع سطح داخلي ميز در اين حالت برابر با حداكثر ارتفاع سطح داخلي ميز در حالتي باشد كه ميز هم قابل تنظيم است ( يعني برابر با 87/71)
حداكثر ارتفاع سطح خارجي ميز نيز از رابطه زير به دست مي آيد :
5/2 + حداكثر ارتفاع سطح داخلي ميز = حداكثر ارتفاع سطح خارجي ميز
37/74 = 5/2 + 87/71 = حداكثر ارتفاع سطح خارجي ميز
فضاي مورد نياز رانها :
حداقل ضخامت ران – حداقل ارتفاع ركبي – 5/2 – حداكثر ارتفاع سطح داخلي ميز = حداكثر فضاي مورد نياز رانها
15 = 07/10 – 3/44 – 5/2 – 87/71 =
حداكثر ضخامت ران – حداكثر ارتفاع ركبي – 5/2 – حداکثر ارتفاع سطح داخلي ميز = حداقل فضاي مورد نياز رانها
0 = 5/17 – 87/51 – 5/2 – 87/71 =
محاسبه ارتفاع صندلي :
حداقل فضاي مورد نياز رانها + 5/2 + حداقل ارتفاع ركبي = حداقل ارتفاع صندلي
8/46 = 0 + 5/2 + 3/44 =
حداكثر فضاي مورد نياز رانها + 5/2 + حداكثر ارتفاع ركبي = حداكثر ارتفاع صندلي
37/69 = 15 + 5/2 + 87/51 =
بنابراين محدوده قابل تنظيم صندلي 57/22 تعيين مي گردد .
طراحي ميزكار در حالت ايستاده :
براي اين منظور به متغيرهاي ارتفاع آرنج در حالت ايستاده ، نوع كار ( سبك ، سنگين ، متوسط ) ، ارتفاع پاشنه كفش و ارتفاع زير پايي نياز مي باشد .
براساس متغيرهاي فوق و اندازه گيريهاي انجام شده ، طراحي ميز كار در حالت ايستاده به صورت زير مي باشد :
ارتفاع زيرپايي + ارتفاع پاشنه كفش + حداكثر ارتفاع ارنج ايستاده = حداكثر ارتفاع ميز كار
8/139 = 15 + 5/2 + 3/122 =
ارتفاع زيرپايي + ارتفاع پاشنه كفش + حداقل ارتفاع آرنج = حداقل ارتفاع ميز كار
8/118 = 15 + 5/2 + 3/101 =
لازم به ذكر است محاسبات فوق بدون درنظر گرفتن نوع كار انجام گرفته است.
تعيين انواع كار سبك ، متوسط و سنگين در محيط كار :
براي اندازه گيري ظرفيت انجام كار ماکزيمم و تعيين بارهاي كاري ، سه روش زير در نظر گرفته شده است:
1- روش مستقيم
2- روش غيرمستقيم
3- روش استفاده از نموگرام آستراند و بورگ
1- روش مستقيم :
حجم هواي تنفسي و درصد اكسيژن دم و بازدم اندازه گيري مي شود . از روي تفاضل مقدار اكسيژن دم و بازدم مي توان حجم اكسيژن مصرفي را بدست آورد كه با توجه به اصل هم ارزي انرژي ، مصرف يك ليتر اكسيژن با آزاد شدن 2/5-8/4 كيلوكالري يا به طور متوسط 5 كيلوكالري انرژي همراه است . لذا با داشتن مصرف اكسيژن مي توان ميزان مصرف انرژي را بدست آورد و از روي انرژي مصرفي به تعيين نوع كار مبادرت ورزيد .
« جدول تعيين نوع كار براساس ميزان مصرف انرژي »
نوع كار |
ميزان انرژي مصرفي (Kcal/min) |
كار سبك |
5 – 5/2 |
كار متوسط |
5/7 – 5 |
كار سنگين |
10 – 5/7 |
كار خيلي سنگين |
5/12 – 10 |
كار بيش از حد سنگين |
5/12< |
2- روش غيرمستقيم :
در روش غيرمستقيم با استفاده از نمودارهايي كه ارتباط سختي كار (اكسيژن مصرفي) با ضربان قلب را نشان مي دهد، مي توان بار كاري و اكسيژن مصرفي را بدست آورد.
3- روش استفاده از نمودار آستراند و بورگ :
روش آستراند بهترين روش جهت ارزيابي باركاري است . در اين روش با يك بار آزمايش پله يا دوچرخه ارگومتر ، ميتوان ميزان ضربان قلب و سپس ميزان VO2max را بدست آورد. ميزان وزن را برحسب Kg گرفته ، ضربان قلب در هنگام آزمايش را بر روي محورها مشخص كرده ، خطي از اين دو نقطه عبور می دهیم. محل تقاطع آن بر محور VO2max نشان دهنده بيشترين ظرفيت انجام كار فيزيكي برحسب ليتر در دقيقه مي باشد .
در صورت نبود امكانات لازم جهت انجام روشهاي فوق از روش بورگ استفاده مي شود . در اين نمودار يكسري منحني برحسب سن و ضربان قلب وجود دارد كه با توجه به آن ، نرخ مشخصي بدست مي آيد و بر روي جدول بورگ منتقل مي گردد. در اين جدول كارها را به هفت دسته تقسيم كرده اند كه با توجه به نرخ مشخص شده ، يكي از اين هفت گروه مشخص مي شود ( روش بورگ داراي خطاي 25 درصد مي باشد) .
همچنين مي توان ارزيابي ميزان باركاري را در حين فعاليتهاي مختلف براساس توصيه هاي ACGIH و وزارت بهداشت ، درمان و آموزش پزشكي كشور انجام داد. بر اساس فرآيند، طبقه بندي بار كاري جهت تعيين انرژي مصرفي براي هر شغل به سه دسته تقسيم مي گردد . انرژي مصرفي براي وضعيت هاي مختلف بدن و انرژي مصرفي براي انواع كارها در طي 8 ساعت كار در جدول زير نشان داده شده است .
« ارزيابي باركاري براساس توصيه هاي ACGIH »
درجه بار كاري |
نوع كار | ||
كار سبك دستي كار سنگين دستي كار سنگين با يك بازو كار سبك با دو بازو كار متوسط با همه بدن كار سنگين با همه بدن |
نوشتن. بافندگي با دست تايپ كردن چكش كاري روي ميخ (كفاشي و مبل سازي) سوهانكاري فلزات ، رنده كاري چوب و كارهاي باغباني تميز كردن سطح زمين ، تكان دادن فرش ريل گذاري ، چاه كني ، پوست كني تنه درختان | ||
الف : وضع بدن و حركت |
ميزان انرژي مصرفي (كيلوكالري بر دقيقه) | ||
نشسته |
3/0 | ||
ايستاده |
6/0 | ||
در حالت راه رفتن |
3 – 2 | ||
حركت در سربالايي |
به مقدار تعيين شده به ازاء هر متر 8/0 اضافه مي گردد | ||
ب- نوع كار |
ميانگين (كيلوكالري بر دقيقه) |
گستره تغييرات (كيلوكالري بر دقيقه) | |
كار دستي |
سبك |
4/0 |
2/1 – 2/0 |
سنگين |
9/0 | ||
كار با يك بازو |
سبك |
1 |
5/2 – 7/0 |
سنگين |
7/1 | ||
كار با هر دو بازو |
سبك |
5/1 |
5/3 –1 |
سنگين |
5/2 | ||
كار با تمام بدن |
سبك |
5/3 |
15 – 5/2 |
متوسط |
5 | ||
سنگين |
7 | ||
فوق سنگين |
9 | ||
براي طبقه بندي ميزان باركاري مقادير بالا به همراه تقسيم بندي زير مورد استفاده قرار مي گيرد | |||
كار سبك |
200 (كيلوكالري بر ساعت) | ||
كار متوسط |
300 – 201 (كيلوكالري بر ساعت) | ||
كار سنگين |
بيش از 300 (كيلوكالري برساعت) |
حدود دسترسي :
ميزان دسترسي در جهت قائم در حالت ايستاده :
اين ميزان دسترسي معمولاً از طريق اندازه گيري فاصله زمين تا سطح بالاي ميله اي كه در دست راست شخص قرار دارد به دست مي آيد. در اين موقعيت شخص بايد كاملاً راست بايستد و بدون اينكه احساس ناراحتي يا كشيدگي به سمت بالا داشته باشد، دست خود را به طرف بالا بكشد. شايد از جمله مهمترين موارد كاربرد اين داده ها، براي در نظر گرفتن حداكثر ارتفاع جهت نصب كليدها، اهرم ها، دستگيره ها ، قفسه هاي كتاب و … باشد . ميزان دسترسي ، عامل كاربردي مهمي است چرا كه اگر در استفاده از داده ها ، صدك بالايي انتخاب شود ، طراحي تنها با دارندگان ميزان دسترسي بالاتر تطابق داشته و اين سازگاري براي دارندگان ميزان دسترسي پايين تر وجود نخواهد داشت و اين در حالي است كه اگر اين طرح بر مبناي استفاه از صدكهاي پايين باشد با هر دو گروه مطابق خواهد بود .
ميزان دسترسي انگشت شست :
ميزان دسترسي انگشت شست در حالتي اندازه گيري مي شود كه شخص ايستاده ، شانه هاي خود را به ديوار تكيه داده و در حالي كه بازوي خود را به سمت جلو كشيده است ،انگشت اشاره اي دو نوك انگشت شست را لمس مي كند. در اين حالت ميزان دسترسي شست عبارت است از فاصله ديوار تا نوك انگشت شست. شايد مهم ترين كاربرد اين داده ها در تعيين حداكثر فاصله اي باشد كه شخص ناچار است براي برداشتن يك شيء يا كنترل قسمتي از تجهيزات به آن دسترسي داشته باشد. نمونه اي از موارد كاربرد چنين طرحي، قفسه دار كردن قسمت بالاي يك پيشخوان يا نصب قفسه پرونده در قسمت جلويي ميزهاي جداكننده در دفترها مي باشد.
حمل بار :
بسياري از فعاليتها و مشاغل معمول ، نياز به جابجايي و حمل بار به كمك دست و بدن انسان دارند كه اصطلاحاً به آن حمل و نقل دستي مي گويند.حمل و نقل دستي بار به صورت دراز مدت و چه به صورت كوتاه مدت مي تواند باعث عوارضي مانند پارگي، ساييدگي، شكستگي، تنش هاي سيستم قلب و عروق، خستگي ماهيچه اي، ضايعات عضلاني – استخواني بخصوص براي ستون مهره ها و نهايتاَ كمردرد شود.به طور كلي جهت بررسي عوارض زيان آور محيط كار به شناخت سه عامل مهم نياز مي باشد:
الف) انسان ب ) فرايند كار، ماشين آلات و ابزار كار و پست كار ج ) محيط كار
راهنماي NIOSH براي تعيين حدود مجاز حمل بار :
در سال 1981 انستيتوي ملي ايمني و بهداشت شغلي NIOSH راهنماي عملي حمل بار دستي خود را منتشر كرد . در اين راهنما براي تعيين حدود مجاز حمل بار به صورت مداوم و متناوب و غيرمتناوب به 6 عامل پرداخته شد كه عبارتند از :
1ـ وزن بار ( L ) .
2ـ فاصله افقي بار بين قوزك و دستان در شروع بلندكردن بار .
3ـ فاصله عمودي بين دستها و زمين در شروع بلند كردن بار .
4ـ فاصله عمودي جابجايي از شروع تا پايان مسافت جابجايي .
5ـ فركانس بلندكردن بار ( تكرار بلندكردن بار دردقيقه به طور متوسط دركل پروسه حمل بار).
6ـ دوره حمل بار ( بر حسب ساعت ) .
با توجه به اين عوامل می توان حد عملكرد (AL) و حداكثر حد مجاز ( M P L ) را براي يك شغل بدست آورد.اين معادله براي شرايط زيركاربرد دارد :
1ـ بلند كردن بار به صورت ملايم (بدون حركات ناگهاني ، آهسته فقط به طور بلندكردن به صورت پايين آوردن ، هل دادن ، كشيدن ، نگهداشتن ، حمل و غيره ) .
2ـ بلندكردن بار متوازن به صورت دو دستي در محور ساجيتال (درست در جلوي بدن به طوري كه در حين بلندكردن، بدن نچرخد).
3ـ عرض متوسط بار 76 سانتی متر (30 اينچ) يا كمتر باشد .
4ـ محل بلندكردن بار وسيع بوده و محدود نباشد. ( مانند معادن يا تانكرها و ... ).
5ـ شرايط فيزيكي محيط مناسب باشد .
6ـ مقدار كار فيزيكي عمدتاً بلندكردن باشد و به صورت توأم با حمل و نگهداشتن بار يا هل دادن ، كشيدن ، پائين آوردن نباشد، يعني اينكه اگر فرد بلندكردن انجام نمي دهد در وضعيت استراحت قرار گرفته باشد .
7ـ افرادي كه بار را بلند مي كنند از نظر فيزيكي متناسب بوده و با شرايط كار تطبيق يافته باشند . مقدار AL را مي توان از فرمول ذيل تعيين نمود :
|
براي اهداف NIOSH اين متغيرها داراي محدوديتهاي ذيل مي باشند :
H = بين 15 تا 80 سانتی متر باشد .
V = بين 0 تا 75 سانتی متر باشد .
D = بين (V – 220 ) – 25 سانتي متر مي باشد.
F = بين 0 تا 2 ( يكبار بلندكردن در هر دقيقه ) FMax .
جدول FMax .
حالت بدن مـدت زمان |
ايستاده V > 75 cm ( 30 in ) |
زانوي خميده V< 75 cm (30in) |
يك سـاعت |
18 |
5 |
هـشت ساعت |
15 |
12 |
MPL ميزان و محدوده خطرات باري كه كارگر بلند مي كند با مقادير شديد را در نظر گرفته است وبه AL وابسته است . MPL = 3 AL
باري كه كارگر بلند مي كند با مقادير MPL و AL مقايسه مي شود :
1ـ اگر وزن بار زير حد مجاز AL باشد بار ايمن تلقي مي شود و نياز به تنظيم ندارد .
2ـ اگر وزن بار بين MPL وAL باشد يا بايد تغييرات مهندسي صورت گيرد و يا اصلاحات لازم در دستورالعملهاي مربوط به استخدام افراد انجام شود :
الف . انتخاب افرادي كه قادر به انجام اين كار باشند .
ب . آموزش افراد براي انجام كار به صورت ايمن .
ج . كاهش وزن بار ، تغيير در وضعيت بار و كاهش فركانس بلندكردن بار .
3ـ اگر وزن بار بالاتر از MPL باشد كار بسيار خطرناكي بوده و نياز به كنترل مهندسي دارد :
الف . اتوماسيون شغل .
ب . مكانيزاسيون شغل .
ج . كاهش وزن بار وفركانس بلند كردن بار .
در سال 1991NIOSH اين معادله رابرای مشاغلي كه در آنها به ميزان زيادي بار به صورت نامتعادل جابه جا مي شد ، اصلاح كرد بدینگونه که LI جايگزين AL و MPL گرديد.
LI اندیكس يا نمايه بلندكردن بار خوانده مي شود و جهت برآورد ميزان تنش فيزيكي در يك شغل به خصوص،از فرمول ذيل بدست مي آيد :
|
L : وزن بار يا جسمي كه مي بايست بلند شود .
|
A = فاكتور زاويه بين نقطه مياني بين قوزك پاها و نقطه مياني بين دستان در شروع بلندكردن بار .
FM = با توجه به جدول مربوط به ضريب فركانس تعيين مي شود .
CM = ضريب جفت شدن دست طبق جدول زير :
جدول 1 : ميزان جفت شدن بار
نوع جفت شدن بار |
V> 30 inch ( 75 cm ) |
V< 30 inch ( 75 cm ) |
خوب |
1 |
1 |
متوسط |
0.95 |
1 |
بـد |
0.9 |
0.9 |
روش صحيح بلند كردن بار :
1ـ حتماً بجاي خم كردن ستون مهره ها مي بايستي پاها را خم كرد.
2ـ فرم ستون مهره ها مي بايستي حتماً حفظ شود.
3ـ تا آنجا كه ممكن است به بار نزديك شده و با قرار دادن بار در بين دو پا هنگام بلند كردن و قرار دادن بار روي زمين، فاصله مركز ثقل بار و بدن كاهش يابد.
4ـ بازوها حتماً به بدن نزديك باشند، بنابراين انتخاب بهترين محل براي گرفتن بار و ايجاد دستگيره هاي مناسب بسيار مهم است.
جدول توصيه شده وزن بار براي گروهاي مشخص سني بر حسب kg
گروه سني جنس |
16 – 14 |
18 – 16 |
20 – 18 |
35 – 20 |
50 – 35 |
50 به بالا |
مرد |
15 |
19 |
23 |
25 |
20 |
16 |
زن |
10 |
12 |
14 |
15 |
13 |
10 |
نمايشگرها و كنترل كننده ها :
سيستم انسان – ماشين سيستمي است كه در آن انسان و ماشين با يكديگر رابطه متقابل دارندو در آن، تبادل اطلاعات بين انسان و ماشين صورت مي گيرد. دريافت اطلاعات توسط انسان از طريق نمايشگرها صورت مي گيرد و انسان براي دادن اطلاعات به ماشين (كنترل ماشين) از كنترل كننده ها استفاده مي كند، در نتيجه نمايشگرها و كنترل كننده ها دو جزء مهم انسان – ماشين مي باشند.
نمايشگرها :
نمايشگرها بر اساس نحوه ادراك اطلاعاتشان تقسيم بندي مي شوند مثل نمايشگرهاي تصويري ، صوتي و…که نمايشگرهاي تصويري معقولترند.شرايط نمايشگر جهت انتقال اطلاعات بايد مناسب باشد . نمايشگرهاي تصويري شامل :
1- عقربه اي 2 - عددي ( ديجيتال )
و نمايشگرهاي عقربه اي شامل :
1- صفحه متحرك 2- عقربه متحرك
روشهاي گوناگون نمايش اطلاعات از طريق اين نمايشگرها در جدول زير ارائه شده است.
نوع نمايشگر |
عقربه متحرك |
صفحه متحرك |
عددي |
سادگي قرائت تشخيص تغييرات تنظيم نمايشگرها |
قابل قبول خيلي خوب خيلي خوب |
قابل قبول قابل قبول قابل قبول |
خيلي خوب ضعيف قابل قبول
|
نحوة درجه بندي نمايشگرها براي حداقل خطا :
× 0.3(in) فاصله تا چشم = (ft ) ارتفاع حرف (in)
10
ابعاد توصيه شده براي درجه ها برابر:
a : بيشترين فاصله منظر برحسب ميلي متر
90/a : ارتفاع درجه اصلي بزرگتر
125/a : ارتفاع درجه اصلي ميانه
200/ a : ارتفاع درجه كوچكتر
5000/a : ضخامت درجات
600/ a : فاصله بين كوچكترين درجات
50/a : فاصله بين بزرگترين درجات
كاربرد رنگ در نمايشگرها براي دريافت هر چه بهتر مفاهيم است كه شامل :
1ـ رنگ قرمز : نشانگر خرابي سيستم، خطا، خطر، قطع شدگی
2ـ رنگ زرد : نشانگر احتياط، بازرسي مجدد، احتمال خطر
3ـ رنگ سبز : نشانگر عمليات مطلوب، عمليات موفقيت آميز
4ـ رنگ سفيد : نشانگر انتخاب يك عملكرد
5 ـ رنگ آبي : معناي استاندارد ندارد
6 ـ چشمك زن : وضعيت مهمتر را نسبت به نور متناوب بيان مي كند.
7 ـ درخشش : عملكرد محيط
كنترل كننده ها :
به طور كلي كنترل كننده ها وسيله و عاملي براي ارتباط بين انسان و ماشين در خروجي سيستم انسان و ماشين اند که بايستي به گونه اي طراحي شوند كه علاوه بر تطبيق با شرايط جسمي ، با شرايط رواني نيز هم خواني داشته و حداقل خستگي و حداكثر سرعت را باعث شوند. كنترل ها توسط دست يا پا به كار افتاده و دستورات را به ماشين منتقل مي كنند. معمولاً كنترل كننده ها شامل دو قسمت هستند:
1ـ كنترلهايي كه نياز به تلاش بدني كمي دارند مانند كليدهاي فشاري، شستي ها، اهرمهاي كوچك دستي ، پيچهاي تنظيم گردان كه به راحتي با انگشت به حركت در مي آيند.
2ـ كنترلكنندههاييكه نياز به تلاش عضلاني زيادي دارند مثل فرمانهاي دستي ، هندلها ، اهرمها و پدالهاي بزرگ .
در انتخاب كنترل كننده ها بايد به نكات زير توجه كرد:
1ـ كنترلها بايد بر اساس كارايي آنها انتخاب شده و به گونه اي نصب شوند كه بار بيش از حدي براي اپراتور به وجود نياورد.
2ـ كنترل كننده هاي پيوسته در صورتي انتخاب شوند كه عملكرد كنترل دريك محدوده خاصي مد نظر بوده و نياز به قرار دادن آن در وضعيت مشخص و ثابتي نباشد.
3ـ كنترل كننده هاي نا پيوسته در صورتي انتخاب شوند كه شرايط مربوط به كنترل به صورت كاملاً مجزا باشد.
4ـ نيرويي كه توسط كاربر جهت به راه اندازي كنترل بكار مي رود، بايستي در حداقل مقدار خود باشد.
5ـ در صورتي كه ماشيني قادر به حركت در بيش از دو جهت است بایستی علاوه بر مسائل فوق از تداخل عملكرد كنترل كننده ها نیزجلوگيري نمود.
6ـ درشرايطي كه نياز به قرار دادن چنـد كنترل كننده در كنار يكديـگر باشد،بايـستي با كدگذاري و رنگ آميزي،آنها را از يكديگر تفكيك كرد و از به كار افتادن ناگهاني آنها جلوگيري كرد.
به طور خلاصه كنترل كننده ها در ایزوگام پیروزگام اصل اكثرأ
به صورت شستي است كه دو وضعيتي هستند . اين كليدهاي فشاري در درون حفاظهاي فلزي قرار دارند كه اين حفاظها مانع از به كارافتادن خود به خود دستگاهها است.اين كليدهاي فشاري داراي رنگهاي متفاوتي نسبت به انواع عملكردشان هستند .
طراحي ابزار :
در محيطهاي صنعتي در برخي از عمليات مانند مونتاژ ، ساخت و تعمير لوازم ممكن است از ابزار دستي مختلف استفاده شود . بديهي است نزديك بودن شكل ابزار به ساختار دست انسان و نيز طراحي آن به گونه اي كه حداقل تغيير فرم را در دست ايجاد كند اصول بسيار مهمي است. در زير به بيان اصول طراحي ابزار پرداخته شده است :
1ـ مچ ها صاف و مستقيم قرار گیرند.
2ـ از باردهي به عضله در حالت استاتيك خودداري شود.(به عنوان مثال استفاده از فنرهاي متعادل كننده براي كاهش وزن بار در صنايع مونتاژ)
3ـ از تمركز فشار و استرس در بافت نرم كف دست اجتناب شود.
4ـ نيروي لازم جهت چنگش يا محكم گرفتن ابزار كاهش يابد.
5ـ حد چنگش به ميزان مناسب حفظ شود.
6ـ از لبه هاي تيز ،نقاط درگير كننده و حركات عقب برگرداننده دست اجتناب شود.
7ـ از انجام اعمال ماشه اي با انگشت اجتناب شود.
8ـ از حرارت و سرما وارتعاش دستها جلوگيري شود واز دستكشهاي مناسب استفاده شود.
اختلالات تروماي تجمعي (CTDS) Cumulative trauma disorders :
اختلالات تروماي تجمعي هنگامي ايجاد مي شوند كه يك فعاليت به صورت تكراري انجام شود، در اثر آن بار اضافي به بدن تحمیل شود و اندامهاي بدن را درگير كند.مهمترين اين اختلالات به شرح زير مي باشد:
1ـ سندرم تونل كارپال: علت ايجاد اين عارضه وارد آمدن فشار به عصب مديان در تونل كارپال در مچ دست مي باشد. حركات قوي و تكراري انگشت و اعمال ضربات پياپي، نمونه اي از عوامل استرس زاي اين عارضه مي باشد،لذا براي پيشگيري نباید به مچ اجازه خم شدن شديد بدهيم.
2ـ سندرم دكوئروين : يك مورد از التهاب غلاف تاندون مي باشد كه در تاندونهاي دور كننده وباز كننده رخ مي دهد. براي پيشگيري نبايد مچ دست منحرف شده و انگشتها در حالت باز درگير نيروهاي شديد شوند.از انحراف مچ دست به سمت زندزيرين جلوگيري كرده و دراين حالت نيروي شديد اعمال نكنيم. مچ دست را درراستاي ساعد نگيريم.
3ـ سندرم اپي كونديليت (اختلال آرنج تنيس باز) : دراين عارضه تاندونهايي كه به اپي تونديل (برآمدگي استخواني در انتهاي خارجي استخوان بازو) متصل مي باشند، در اثر استفاده بيش از حد و كشش زياد تحريك مي شوند. براي پيشگيري بايد از حركات پس خميدگي و درون گرداني خودداري كرد و دسته ابزار را به صورت خميده طراحي كرد تا مچ خم نشود.
4ـ عارضه اپي كانديل : تاندونهاي ناحيه اپي كانديل به علت تنشهاي بيش از حد دچار سوزش مي شود. اين عارضه ناشي از حركات پرتابي نامنظم شديد ، چرخشهاي مداوم وحركات توأم با اعمال نيروي مچ دست مي باشد.
5ـ التهاب غلاف و ترياتاندوسينويت : اين عارضه باعث توليد مايع بين مفصلي زياد مي شود كه با انباشته شدن و ورم پوشش همراه مي باشد، در نتيجه حركت تاندون از بين اين پوشش كند و دردناك است .
براي پيشگيري، بایستی از حركات تكراري به خصوص توأم با اعمال نيرو اجتناب كرد.از تماس سطوح سخت مرتبط با پوست و نیز ارتعاش جلوگيري شود . بايد سعي كرد ساعد در وضعيت افقي قرارگيرد.
6ـ سندرم پروناتورترس (سندرم عضله داخل كشنده ساعد) : ناشي از تحت فشار قرار گرفتن عصب مياني گذرنده از بين دو سر عضله داخل كشنده ساعد است.اين سندرم معمولاً در خمش شديد آرنج و مچ رخ مي دهد. براي پيشگيري بايد از حركات درون گرداني ساعد همراه با اعمال شديد نيرو اجتناب كرد.
7ـ سندرم تونل كوبيتال: ناشي از فشردگي عصب فوقاني در گودي آرنج به علت قرار دادن بازو در سطوح سخت و لبه هاي تيز مي باشد. براي پيشگيري مي بايست از قرار دادن ساعد به روي لبه ها و سطوح تيز اجتناب كرده و محلهاي كار را درست طراحي كرد.
8ـ سندرم كشش گردن : در اثر تحريك عضله بالا برنده كتف و عضلات ذوزنقه اي گردن ايجاد مي شود و عموماً بعد از انجام كار در بالاي سر به صورت مكرر و طولاني مدت ايجاد مي شود. براي پيشگيري بايد از قرارگيري در پوسچراستاتيك اجتناب كرد و گردن يا سر را در زمانهاي طولاني به صورت استاتيك نگه نداشت.
علائم و مشخصاتCTD ها تدريجي ويا ناگهاني مي باشد كه شامل :
مرحله اول :از طريق درد موضعي وخستگي در هنگام ساعات كاري تشخيص داده مي شود كه معمولاً برگشت پذير است.
مرحله دوم :حساسيت به فشار ولمس و تورم ،بي حسي، درد و ضعف دراندام كه فروكش نمي شود.
مرحله سوم: علائم حتي در هنگام استراحت وانجام ندادن حركات تكراري وجود دارد. بيمار قادر به انجام وظايف و كارهاي سبك و عادي نمي باشد. اين وضعيت تا چندين سال باقي مي ماند.
ارزيابي وضعيت بدن :
نگه داشتن بدن در يك وضعيت خاص پوسچر ناميده مي شود و نگه داشتن بار در اين حالت از جمله مثالهاي كاراستاتيك به شمار مي آيد. چنانچه قصد ارزيابي پوسچر و كاراستاتيك را داشته باشيم،مي بايست ارتباط زاويه اي بين اجزاء بدن ، توزيع جرمهاي نقاط مختلف بدن ، نيروهاي اعمال شده به محيطهاي در يك پوسچر خاص ، مدت زماني كه بدن در آن حالت قرار مي گيرد و تأثيرات ناشي از نگه داشتن بدن درآن پوسچر را مرور کنیم. جهت ارزيابي يك پوسچر از روشهاي گوناگوني مي توان استفاده كرد كه روش owas يكي از آنها مي باشد. دراين روش با استفاده از كدگذاري پوسچر و جداول ارزيابي ، مي توان پوسچر ها را ارزيابي نموده و تطابق يا عدم تطابق با استانداردهاي قابل قبول را درآن تعيين كرد.
كدگذاري در روش owas :
دراين روش وضعيت قرارگيري كمر، بازوها، پاها و نيز نيروي مورد استفاده كدگذاري مي شوند و نحوه كدگذاري بصورت زير است:
كمر: 1.صاف
2 .خميده به جلو
3. پيچيده يا خميده به طرفين
4. خميده و پيچيده يا خميده به جلو و طرفين
بازو ها : 1. هردو بازو در زير سطح شانه هستند.
2. يك بازو در سطح يا بالاي شانه قرار دارد.
3. هر دو بازو بالاي سطح شانه قرار دارد.
پاها : 1. نشسته
2 . ايستاده با پاهاي صاف
3 . ايستاده با يك پاي صاف
4 . ايستاده با زانوهاي خم
5. ايستاده با يك پاي خم
6 . زانو زده بر يك يا هر دو زانو
7 . قدم زدن يا جابجا كردن
روش كار بدين ترتيب است كه ابتدا با توجه به پوسچر فرد ، عمل كدگذاري انجام مي گيرد . سپس كدها به جداول ارزيابي منتقل مي شوند و از روي اين جداول به راحتي پوسچر فرد ارزيابي مي شود.
ارزيابي وضعيت بدن در ایزوگام پیروزگام اصل :
جهت ارزيابي وضعيت بدن در اين شركت ، تعدادي از ايستگاههاي كاري در نظر گرفته شده است.روش مورد استفاده جهت ارزيابي روش owas مي باشد.
« چك ليست مربوط به مسائل ارگونوميكي در صنعت »
|
موارد |
بلی |
خير |
1 |
آيا دستها درهنگام كار در ارتفاع مناسبي قرار مي گيرد؟ |
* |
|
2 |
آيا مفاصل در مدت انجام كار در وضعيت راحت و طبيعي هستند؟ |
|
* |
3 |
آيا مچ دستها در مدت انجام كار داراي وضعيت مستقيم و طبيعي هستند؟ |
|
* |
4 |
آيا قطعه ها و كنترلهاي مهم در فاصله دسترسي آسان قرار دارند؟ |
* |
|
5 |
آيا باري كه گهگاه به وسيله كارگر بلند مي شود كمتر از 25 كيلوگرم وزن دارد؟ |
|
* |
6 |
آيا قطعه ها يا اجسامي كه به وسيله كارگر بلند مي شوند در ارتفاعي بين ارتفاع برآمدگي بند انگشت و ارتفاع شانه قرار دارد؟ |
|
* |
7 |
آيا از وسايل كمكي براي جابه جايي مواد و اشياء استفاده مي شود؟ |
* |
|
8 |
آيا ابزارهاي دستي مورد استفاده با نوع كار متناسب است؟ |
* |
|
9 |
آيا ابزارهاي دستي، راحت و ايمن مي باشند؟ |
* |
|
10 |
آيا ديدن نمايشگرها در حالي كه كارگر در وضعيت طبيعي قرار دارد امكان پذير است؟ |
* |
|
11 |
آيا روشنايي در محيط كار از پراكندگي يكنواختي برخوردار است؟ |
* |
|
12 |
آيا وظايف بطور مناسبي بين نيروي انساني و ماشين آلات تقسيم شده است؟ |
* |
|
13 |
آيا براي اپراتور امكان كار با ماشين بدون خم شدن، پيچش و كشيدگي بيش از حد دستان وجود دارد؟ |
* |
|
14 |
آيا نمادها و شمايل هاي ماشين آلات به خوبي قابل فهم هستند؟ |
* |
|
15 |
آيا كارگر جهت انجام كار به روش صحيح (ارگونومي) آموزش ديده است؟ |
* |
|
16 |
آيا در كارهاي نشسته امكان تغيير ارتفاع صندلي وجود دارد؟ |
* |
|
17 |
آيا كارگر آگاه است كه بهترین ارتفاع صندلي براي او چقدر است؟ |
|
* |
18 |
آيا صندلي هاي موجود نياز كارگر را مرتفع مي سازد؟ |
* |
|
19 |
آيا كارگر دچار خستگي زودرس ناشي از كار مي شود؟ |
* |
|