فرسودگي شغلي و شيوة مقابله با آن

 

فرسودگي شغلي ، عبارت است از حالتي از خستگي جسمي ، هيجاني و ذهني كه به دليل فشار مداوم و مكرر هيجاني ناشي از برخورد فشرده و دراز مدت با مراجعان به وجود مي آيد . نشانه هاي عمدة فرسودگي شغلي عبارتند از : احساس درماندگي ، نا اميدي ، سرخوردگي ، رشد ديدگاه منفي نسبت به خود و ديگران : فرسودگي شغلي ، بر اثر استرس شديد ، مداوم و كنترل شده و زماني كه تقاضاي محيط شغلي بيش از توانايي هاي شخصي فرد براي سازگاري يا موفقيت باشد ، به وجود مي آيد .  هر گاه با استرس مقابله نشود ، فرسودگي شغلي به وجود مي آيد . در اين مقاله ، به علل عمدة‌ فرسودگي شغلي ، فرآيند فرسودگي وشيوه هاي عمدة‌ رفتاري و شناختي مقابله با فرسودگي شغلي اشاره مي شود .

كليد واژة : فرسودگي شغلي .

مقدمه :

 

افراد ، براي آنكه به طور بهنجاري فعاليت كنند ، بايد كمي استرس داشته باشند ؛ ا صولاً برانگيختگي ملايم ، فرد را در جريان اجراي كاري كه بر عهده دارد هشيار نگه مي دارد .  به نظر مي رسد كه دستگاه عصبي براي درست كار كردن به ميزان معيني تحريك نياز دارد .  اما استرس شديد طولاني ، آثار مخرب جسمي و رواني به دنبال دارد .

يكي از جنبه هاي مهم زندگي هر فردي ، شغل اوست .  شغل علاوه بر اينكه  هزينه هاي زندگي ما را تأمين مي كند ، نيازهاي رواني ما را نيز از قبيل تماس اجتماعي ، احساس ارزشمندي ، اطمينان ، شايستگي ، تمرين و ورزش ذهني و جسمي را ارضاء مي نمايد .  با اين حال ، بعضي از جنبه هاي فشار زاي شغلي كه مي توانند آسيب زا باشند عبارتند از :

1.       موقعيتهاي كاري ( شرايط كاري ) :  از قبيل شرايط كاري نامطلوب مانند سروصداي زياد ، كمي يا زيادي نور ، حرارت بسيار بالا يا پايين ، ساعتها و شيفتهاي نامناسب كاري كه مي توانند فشارعصبي را بالا ببرند .

2.     كاربيش از حد : به اين معني كه فرد مجبور باشد در مدت زمان كوتاه كار زيادي انجام دهد . در واقع فرد شايستگي انجام كار را داشته باشد ولي محدوديت زماني ، ساعات طولاني كار ، ضرب العجل هاي كاري ، مداخله هاي زياد ، نداشتن فرصتهاي استراحت بين كار مي توانند ، واكنش عصبي زيادي ايجاد كنند . از نظر كيفي ، اگر كاري كه فرد انجام مي دهد خيلي مشكل باشد و آن شغل نياز به توانايي هوش بالا و شايستگي ذهني زيادي داشته باشد ، در اين صورت ، اگر فرد از توانايي هوشي و ذهني لازم برخوردار نباشد دچار فشار رواني مي شود.

3.    مسئوليت : مسئوليتي كه افراد در محل كار يا محيط شغلي به عهده مي گيرند به عنوان منبع فشار رواني محسوب مي شود .

4.     تغيير در شرايط كار :  ايجاد شرايط نقل و انتقال ها ( جا به جايي ها ) از جمله عواملي است كه ممكن است استرس ايجاد كند و در نهايت منجر به فرسودگي شغلي شود .

 

 

فرسودگي شغلي :

فرسودگي شغلي عبارت است از : حالتي از خستگي جسمي ، هيجاني و ذهني كه به دليل فشار مداوم و مكرر ناشي از برخورد فشرده و دراز مدت با عوامل انساني يا فيزيكي بوجود مي آيد . نشانه ها و علائم فرسودگي شغلي ، معمولاً به صورت احساس درماندگي ، نا اميدي ، سرخوردگي ، و پيدا كردن ديدگاه منفي نسبت به خود و ديگران بروز داده مي شوند .  افراد ممكن است تصور كنند كه بيش از حد كار مي كنند وقادر به كنترل آن نيستند .

فرسودگي شغلي بر اثر استرس شديد ، مداوم و كنترل نشده و زماني كه تقاضاي محيط كار بيش از توانايي هاي شخصي براي سازگاري يا موفقيت باشد بوجود مي آيد . هر گاه با استرس مقابلة مؤثر نشود ، فرسودگي شغلي بوجود مي آيد .  بروز فرسودگي شغلي ناگهاني نيست ، بلكه فرآِيند پيش رونده دارد و رشد آن مرحله اي است .

 

مراحل و سير فرسودگي "

1.      مرحلة ماه عسل :

زماني است كه ما در جايي استخدام مي شويم و با شور و شعف خاصي كار خود را شروع مي كنيم . ممكن است زودتر از وقت معمول سركار حاضر شويم و ديرتر هم محيط كار را ترك كنيم . شروع به كار ، ذخاير و انرژي ما را خرج مي كند .  اگر تقويت ، تحسين ، تشويق و رضايت به دنبال كار نباشد ، كاهش انرژي آغاز مي شود و فرد بدون آنكه خودش متوجه باشد به تدريج از ا نرژي جسمي و رواني تهي مي شود .

2.      كمبود كارمايه :

مرحله است كه فرد احساس كم آوردن انرژي مي كند و نارضايتي شغلي و خستگي شروع مي شود و فرد سعي مي كند از طريق پناه بردن به مصرف سيگار ، مواد مخدر ، مشروب ، انجام دادن خريدهاي تفنني ، خوابيدن زياد ، به نوعي خود را فريب دهد .

3.      آغاز نشانه هاي مزمن فرسودگي :

در اين مرحله احساس خستگي مزمن ، سردردهاي دوره اي ، ترش كردن معده ، خشم و افسردگي شديد ، شدت پيدا مي كنند .

4.      بحران :

در اين مرحله ، بدبيني عميق ، شك به توانايي هاي شخصي ، حساس بودن به بيماري هاي جسمي ناشي از درماندگي و نا اميدي و بروز ذهنيت فرار و پاسخ گريز از مشكلات .

5.      مرحلة به بن بست رسيدن :

يعني فرد ، مستعد خطر از دست  دادن شغل مي شود . با مراجع ، همكاران و مدير در محل كار درگير مي شود . در خانه نيز با همسر و فرزندان خود برخوردهاي مكرري نشان مي دهد .

 

 

 

ويژگي هاي افرادي كه مستعد فرسودگي هستند :

1.      زود سر كار مي روند .

2.      دير از سر كار بر مي گردند .

3.      در حين غذا خوردن مشغول كار هستند .

4.      كارها را به منزل مي برند .

5.      به ندرت به مرخصي يا تعطيلات مي روند .

6.      تفريح رفتن آنها به خاطر كارشان است .

7.      وقت را براي همسر و فرزندان جيره بندي مي كنند .

8.      عادات خوابيدن و غذا خوردن آنها بي نظم است .

9.      توانايي نه گفتن در برابر كار را ندارند .

 

عوامل مؤثر در فرسودگي شغلي :

1.      شرايط سخت و طاقت فرساي كاري .

2.      ناكامي ها و فشارهاي عصبي فراوان .

3.      فشار مداوم براي سعي و تلاش بيشتر .

4.      صرف وقت و انرژي زياد و نا ملموس و بي ثمر .

5.      تعارض مستمر بين فعاليتهايي كه زمان و تلاش مي طلبند .

6.      فقدان بازخورد مثبت و پاداش دهنده .

7.      بي توجهي و روشن نبودن انتظارات و توقعات كاري .

8.      محيط شغلي غم افزا – ( مثل كار كردن در بهشت زهرا ).

9.      روابط ضعيف انساني .

10. كار زياد و بدون تفريح .

 

 

شيوه هاي مقابله با فرسودگي شغلي :

1.      تغيير طرز فكر نسبت به كار و زندگي – خوش بيني و استفاده از خودگويي هاي مثبت نسبت به خود و ديگران .

2.      شناسايي محدوديتها و پرهيز نمودن از انجام كارهايي كه توان ذهني و جسمي لازم براي آنها را نداريم .

3.      پرداختن به تفريحات و سرگرمي هاي سالم از قبيل شعر همراه با موسيقي ، مسافرت ، پياده روي كردن ، استخر ، كوهنوردي ، شركت در جشنواره ها .

4.      توجه جدي به رفاه جسمي و رواني از قبيل تغذيه مناسب ، ورزش و استراحت .

5.      توزيع كارها و كمك گرفتن از ديگران .

6.      شناخت و قبول توانايي ها و ناتواني هاي خود .( پذيرش خود ) .

7.      پذيرش واقعيتها ، و رها كردن آرمان  و آرزوهاي نا ممكن .

8.      توسعة روابط دوستانه و صميمانه باديگران .

9.      اتكاي به نفس و عدم انتظار زياد از تأييدهاي بيروني .

10. ترك كردن محيطي كه كار كردن در آن را دوست نداريم .

11. باز بودن و انعطاف پذيري در پذيرش ديدگاههاي ديگران .

12. پرورش حس شوخ طبعي و خنديدن .

13. رها كردن كارها در صورتي كه احساس فرسودگي مي كنيم .

14. شناسايي علائم اوليه فرسودگي شغلي و انجام دادن سريع عمليات جبراني و ترميمي .

15. در صورت حل نشدن مشكل ، استفاده از خدمات روان شناسي و مشاورة‌ تخصصي .

نقش بهداشت روانی محیط کار در کاهش وقوع حوادث شغلی

در دنياي امروز با استرس‌ هاي مختلفي روبرو هستيم كه بعضي از اين استرس ‌ها مختص محيط كار است.نزاع با يك همكار، محروم شدن از پاداش، دير رسيدن به سر كار و فشار هيات مديره يا رؤساي سازمان به مدير را مي توان نمونه هايي از استرس هاي محيط كار ناميد.

مديران براي اينكه بهداشت رواني محيط كار را تامين كند ، بايد با مفاهيم اساسي بهداشت رواني آشنا شوند و سلامت روانی کارکنان تنها با رعايت اصول بهداشت روانی در سازمان حاصل مي گردد.

چون در مواجهه با چالش ها و مشكلات روزمره، ما بر اساس ويژگي هاي رواني خود با آن ها برخورد مي كنيم،‌ هر چه از سلامت رواني بيشتر برخوردار باشيم به يقين آسيب پذيري ما كمتر خواهد بود. از مشخصات يك سازمان سالم آن است كه سلامت جسمي و رواني كاركنان آن به همان اندازه مورد توجه و علاقه مديريت سازمان قرار گيرد كه توليد و بهره وري مورد تاكيد قرار گرفته است.

دنياي صنعتي و فراصنعتي گرفتاري هاي فراواني به بارآورده است.نگراني افراد نسبت به كار، خانواده، فرزند، دوري اعضاي خانواده از يكديگر، نگراني‌هاي مادران كارمند نسبت به وضع كودكان خود، احساس گناه از نرسيدن به فرزندان، مشكلات اجتماعي، وضع اقتصادي و نيازهاي گوناگون، انتظارات و توقعات سازمان از كارکنان ، پيشرفت تكنولوژي و نگراني و بيم از كهنه شدن معلومات و اطلاعات، مشكلات مديريت و توقعات كاركنان ، همگي سبب مي شود كه فرد از لحظه بيداري تا هنگام آرميدن همواره دچار هيجان، تنش ها، نگراني ها، بيم ها و اميدهاي گوناگون باشد كه گاه با ظرفيت بدني، عصبي و رواني وي متناسب است و گاه با آن سازگار نيست، مجموعه چنين حالت ها و فشار هاي ناشي از آن در اصطلاح استرس ناميده مي شود

فشار عصبي و رواني به شكل هاي گوناگون ديده مي شود. همه ما با آنچه استرس هيجاني ناميده مي شود و در نتيجه واكنش هاي عصبي پديد مي آورد آشنايي داريم، اما استرس علاوه بر آن ممكن است در نتيجه عوامل مكانيكي، فيزيكي، غذايي، شيميايي و نيز تابش اشعه پديد آيد.

بهداشت رواني در محيط كار يعني مقاومت در مقابل پيدايش پريشاني هاي رواني و اختلالات رفتاري در كاركنان سازمان و سالم سازي فضاي رواني كار به نحوي كه هدف هاي چندگانه نيز تامين شود:

1- هيچ يك از كاركنان سازمان به دليل عوامل موجود در سازمان گرفتار اختلال رواني نشوند.

2- هريك از كاركنان از اين كه در سازمان محل كار خود به فعاليت اشتغال دارند احساس رضايت كنند و علاقه مند به ادامه كار در آن سازمان باشند.

3- هر يك از كاركنان سازمان نسبت به رؤسا همكاران خود و به طور كلي نسبت به جهان اطراف و بخصوص نسبت به جايگاه خود در سازمان احساس مثبتي داشته باشند.

4- همه كاركنان سازمان قادر به ايجاد روابط مطلوب با محيط كار و عوامل موجود در آن باشند. (خواجه پور ، 1377 )

نشانه هايي وجود دارد كه ما را از دشواري هاي رواني بويژه در خود فرورفتن، پرخاشگري، خودمداري، بي اعتمادي شديد، احساس ناتواني و وابستگي مطلع كند. به علاوه براي داشتن بهداشت رواني خوب شرايطي وجود دارد ، كه عبارتند از: روبرو شدن با واقعيت، كم توقع بودن، دشمني نكردن با ديگران و كمك رساني به همکاران . ( 2002 ،Miozza )

ارتقاي «بهداشت رواني» محيط كار بعنوان يكي از مهم ترين ابعاد توسعه و بهسازي منابع انساني در سازمانها در چند دهه اخير، توجه محققان زيادي را در ايران و كشور هاي خارج به خود جلب كرده و با توجه به اين كه فشار رواني از عوامل تعيين كننده كاهش كمي و كيفي فعاليت كاركنان است، به نظر مي رسد كه پژوهشی درباره علل به وجودآورنده اين عوامل که بتواند تصويري گوياتر از آنچه معمولا در ذهن داريم، به ما ارائه كند، ضروری به نظر مي رسد به همين دليل مهم ترين هدف اين مقاله شناسايي، عوامل فشارزاي شغلي و مقابله با آنها است.

در اين مقاله در واقع مساله اصلي پاسخ دادن به سؤالاتي از اين قبيل است كه چه نوع عوامل درون سازماني يا برون سازماني تركيبي از آنها در فشار رواني و بالاخص فشار شغلي كاركنان تاثير دارد، به نحوي كه مانع از انجام مطلوب كمي و كيفي كار آنان مي شود.

شرح مقاله

تعاريف و مفاهيم ايمني و بهداشت روانی محيط كار

ايمني: ايمني ميزان دوري از خطر تعريف شده است. ايمني يك موضوع حفاظت نسبي از برخورد با خطرات است و كميتي نسبي مي‌باشد.

خطر بالقوه: شرايطي كه داراي پتانسيل صدمه به افراد، خسارت به تجهيزات و ساختمان‌ها، از بين بردن مواد و ... باشد.

خطر بالفع : واژه خطربالفعل بيان كننده قرارگرفتن نسبي در معرض يك خطر بالقوه مي‌باشد ولي وقتي كه يك خطر بالقوه وجود داشته باشد الزاماً يك خطر بالفعل را به همراه نخواهد داشت.

حادثه ناشي از كار: حادثه يك رويداد يا واقعه برنامه ريزي نشده و بعضاآسيب‌رسان و خسارت‌آور است كه انجام، پيشرفت، يا ادامه كار را به صورت طبيعي مختل ساخته و همواره در اثر يك عمل يا انجام يك كار غيرايمن يا در اثر شرايط غيرايمن يا در اثر تركيبي از اين دو به وقوع مي‌پيوندد.

ريسك :ريسك عبارت است از امكان وارد آمدن آسيب به انسان يا دارائي وی

بهداشت رواني : همان سلامت فكر و قدرت سازگاري فرد با محيط و اطرافيان است. همچنان كه از جسم خود مراقبت مي كنيم روح خود را نيز بايد مقاوم تر كنيم تا زندگي بهتري داشته باشيم. در زندگي، "چگونه بودن" خيلي مهمتر از "بودن يا نبودن" است. ايجاد فرصت براي شكوفايي استعدادها، توانايي ها و كنار آمدن با خود و ديگران يكي از اهداف مهم و اساس بهداشت رواني است. جوامع مختلف سعي مي كنند تا سياستهاي مربوط به بهداشت رواني را سازماندهي كنند. اصل كلي در اين تلاش، سالم سازي محيط فردي و اجتماعي است كه افراد جامعه را در بر مي گيرد. اين نگرش حكم مي كند كه افراد بيش از پيش با بهداشت رواني و چگونگي پيشگيري و درمان بيماري هاي روحي آشنا شوند(حقيقي ، 1379 ).

استرس، فرسودگي بدني يا عاطفي است كه براثر مسائل و مشكلات واقعي يا ذهني پديد مي‌ آيد. در تعريف ديگري، استرس به مجموعه واكنشهاي عمومي انسان نسبت به عوامل ناسازگار و پيش بيني نشده داخلي و خارجي اطلاق مي شود، بدين گونه كه هرگاه تعادل داخلي يا خارجي از ميان برود، استرس پديد مي آيد.برخلاف تصور، فشار رواني هميشه شامل حوادث ناخوشايند نيست بلكه مي تواند محصول موفقيتهاي خوشايند و مطلوب نيز باشد كه سازگاري مجددي را در فرد مطالبه مي كند.به عبارت ديگر شايد نكته اصلي در موفقيت هاي تنش زا نياز به انطباق و سازگاري مجدد است كه براي فرد ضرورت پيدا مي كند

استرس شغلي :استرس شغلي را مي‌توان جمع شدن عامل‌هاي استرس زا در وضعيت‌هاي مرتبط با شغل دانست كه بيشتر افراد نسبت به استرس زا بودن آن اتفاق نظر دارند. همچنين استرس شغلي به عنوان كنش متقابل بين شرايط كار و ويژگي‌هاي فردي شاغل، ميزان بيش از حد خواست‌هاي محيط كار و در نتيجه فشار‌هاي مرتبط با آن است كه فرد بتواند از عهده آنها برآيد . ( 2003Fairborother )

ابعاد استرس

استرس را مي توان از دو جنبه مورد بررسي قرارداد: يكي تقاضاهاي محيطي و ديگري تقاضاهاي فردي، زماني كه موقعيت محيطي، اوضاع شرايط شغلي فرد را بسازد. اين موقعيت ها تامين كننده خواسته ها و توقعات فرد نبوده و باعث مي شود كه فرد واكنشهايي غير معمولي را در خود تجربه كند، حالت به وجود آمده را فشار رواني ناشي از شغل مي نامند. عوامل استرس زا گاه در درون شخص وجود دارد و نتيجه ساخت شخصيتي، وضع بدني، ترشح غدد و حساسيت دستگاههاي عصبي شخص است و گاه در بيرون فرد مانند اشكالات محيط سازماني با محيط اجتماعي است.اين عوامل به هر صورت كه باشد نتيجه اي يكسان دارد كه علائم آن آشفتگي رواني، تنش، اضطراب و نشانه هايي چون عرق كردن، لرزش دروني و افزايش تعداد ضربان قلب است. اين حالتها كه در نتيجه تغيير در وضع شيميايي خود و پايين افتادن قند خون (هيپو گليسمي) ايجاد مي شود پيامد هاي ديگري چون خستگي، افسردگي، سردرد، تاري ديد، آشفتگي ذهني،‌منفي گرايي، پريشان گويي، حساسيت، افسردگي و ناپايداري احساسي را موجب مي شود و گاه سبب بي خوابي ناراحتي عصبي و رواني فرد مي شوند.( 1996( Warren

نقش بهداشت رواني محيط كار در بهره وري فردي و سازماني

به طوري كه مي دانيم، تقريبا هر يک از کارکنان از ابعاد مختلف تحت تاثير فشارهاي عصبي- رواني قراردارد كه مهم ترين اين ابعاد عبارتند از:

1- عوامل شخصي

2- عوامل گروهي با آنچه به ارتباط و با همكاران در محيط كار مربوط مي شود

3- عوامل سازماني با آنچه به ساختار محل كار او ارتباط پيدا مي كند

4- عوامل برون سازماني.

انسانهاي سازماني در عصر حاضر با عوامل مختلف درون و برون سازماني روبرو شده و دائما شخصيت و جسم و روان آنها تحت عوامل مختلف قرارگرفته، به تدريج فرسوده مي شوند. فرسودگي جسمي و تنش هايي كه بر جسم انسان سازماني وارد مي شود مشخص بوده و به راحتي قابل تشخيص و درمان است، ولي تنش هايي كه به روح انسانهاي سازماني وارد مي شود قابل مشاهده نبوده، براحتي نيز قابل سنجش و درمان نيست و بدين لحاظ تاثير نامطلوبي در فرسودگي نيروي انساني پرورش يافته سازماني دارد. در اين باره سازمانها بايد ميزان تحمل كاركنان خود را بالا ببرند تا آنها بتوانند تاثير عوامل مختلف را خنثي كرده،‌كمتر با تنش روبرو شوند. افزايش توان تحمل كاركنان در مقابل تنشهاي شغلي و سازماني موجب صرفه جويي در وقت، نيرو و انرژي كاركنان شده، بهره وري فردي و سازماني را بدنبال دارد . (2005Chen)

عوامل تشكيل دهنده بهداشت رواني محيط كار

عوامل تشكيل دهنده بهداشت رواني محيط كار عبارتند از:

1- عوامل فيزيكي

2- عوامل انساني

3- عزت نفس: عزت نفس يعني نظر شخص درباره خود. اين نظر از طريق ارزشيابي هر شخص از رفتارها ،‌ ظاهر، هوش، موقعيت اجتماعي خود و از طريق ارزشيابي ديگران ازخود در او رشد مي يابد و برنوع كار نيز اثر دارد.

. 4- منبع كنترل: منظور از منبع كنترل اين است كه شخص تا چه اندازه برزندگي خود تاثير داشته باشد.  
5- انعطاف پذيري: انسان غير قابل انعطاف كسي است كه در عقايد و باورهاي خود انعطاف ناپذير است.

6- درون گرايي و برون گرايي

7- رضايتمندي شغلي: رضايتمندي شغلي عبارت است از يك حالت هيجاني مثبت كه نظر شخصي كاركنان را درمورد كار خود يا جو حاكم در محيط كار منعكس مي كند.

عوامل محيطي در اتقاي سلامت انسان نقش اساسي و كليدي دارد و آلاينده هاي محيط كه از تنوع وگستردگي برخوردارند ممكن است هر سه بعد جسمي، رواني واجتماعي سلامت انسان را با خطر مواجه كنند. اين آلاينده ها زاييده فعاليتهاي روزمره و يا فعاليتهاي ويژه انسانها نظير علوم، فنون، صنايع وارتقاي سطح هستند كه روند توليد آنها گاه در علم و اراده انسان به صورت عمدي دخالت داشته، گاهي نيز ناشي از عدم آگاهي هستند. (2003 ، yousef (

مديران يك سازمان به سبب مسئوليتي كه در مشاغل خود دارند بيش از ديگران در معرض حوادث استرس زا قرار مي گيرند و بدين دليل بايد بيشتر مراقب وضع عصبي و رواني خود باشند و با استرس مقابله كند

راههاي مقابله با استرس و فشار رواني

هرچند راههاي مقابله با استرس و فشار رواني درمورد افراد مختلف متفاوت است. ولي به برخي از آنها كه مي توانند براي مديران و كاركنان سازمانها مفيد باشد، اشاره مي شود:

1- شناخت موقعيت

2- تجربه در كار

3- استراحت

4- پرهيز از اشتغال به چند كار

5- هدف گرا بودن (شاكري نيا ، 1372 )

اصول بهداشت رواني در سازمان

- ايجاد جو صميميت، همدلي، صداقت

- همكاري و احترام متقابل در ميان كاركنان سازمان

- پزهيز از اعمال روش هاي مبتني بر زور و اجبار در محيط سازمان

- شناسايي استعدادهاي بالقوه كاركنان تحت نظارت سازمان و فراهم ساختن رشد و شكوفايي اين استعداد در حد توان و امكانات سازمان

- پرهيز از قضاوت هاي كوركورانه و مبتني بر پيشداوري در مورد كار و رفتار كاركنان سازمان

- شناسايي دلايل واقعي كم كاري، غيبت از كار، بي حوصلگي و بي علاقگي به كار، كم توجهي و بي دقتي كاركنان توسط مدير و پرهيز از قضاوتهاي كوركورانه و مبتني بر پيش داوري نسبت به اساس رفتار انسان

- آشنا ساختن كاركنان با واقعيت هاي محيط كار و حدف آن دسته از معيارها و عوامل سازماني كه از لحاظ اخلاقي، انساني و فرهنگ سازماني صحيح تلقي نمي شود. ( 2003 (Fairborother

بطور كلي نقش مديريت طرح ريزي محيطي است كه از لحاظ مادي و اجتماعي خشنود كننده باشد. در ضمن مدير يك سازمان بايد به تمام مسايل توجه داشته باشد و زمينه اي را از نظر روحي و رواني و ارضاي انگيزه ها فراهم آورد كه كاركنان، خود را شريك و سهيم در كارها و عواقب ناشي از آن بدانند. در چنين شرايطي است كه خلاقيت افراد تحت نظارت افزايش مي يابد. البته فراموش نشود كه ايجاد زمينه مناسب و فراهم آوردن شرايط رشد و شكوفايي و ارضاء نيازهاي مادي و روحي كاركنان به منظور ايجاد انگيزه، بدون رعايت اصل مهم و غير قابل اجتناب يعني عدالت، ممكن و ميسور نيست. داروي تمام دردها و گرفتاري هاي مادي و رواني، عدالت است كه در هر زمينه اي و در هر زماني بايد اساس كار باشد والا رضايت و موفقيت حاصل نمي گردد

نتيجه گيری

با توجه به مطالبی درمورد استرس شامل مراحل استرس ، نشانه هاي استرس، عوامل استرس زاو .. مديران و كاركنان بايد با آگاهي از ميزان تحمل خود در برابراسترس و بكارگيري راهكارهاي عملي براي افزايش قدرت تحمل و فشارپذيري فردي و سازمان خود گام برداشته، در راستاي سالم سازس محيط و ارتقاي بهداشت رواني سازمان حركت كنند تا انرژي هايي كه ناخواسته صرف تنشهاي سازمانی مي شود ، براي ارتقابي كميت و كيفيت وتحق مسئوليتهاي اجتماعي سازمان به كار گرفته شود.

داشتن برنامه صحيح ، شناخت ابعاد كار، لذت بردن از شغل خود ،استراحت بموقع ، فعاليت بدني و آنچه به آن يك رژيم غذايي سالم گفته مي شود ممكن است بهترين راه كاستن از فشارهاي رواني باشدو نقش مهمی در تامين بهداشت روانی محيط کار و، افزايش ايمني و کاهش حوادث و ضايعات داشته باشد.

دكتر«دونسباخ»استاد ورئيس دانشگاه علوم غذايي دانشگاه دونسباخ و رئيس هيات امناي فدراسيون ملي بهداشت كه يک پزشك ،نويسنده و دانشمندي بنام است مي گويد : استرس را با داشتن يك رژم غذايي خوب مي توان درمان كرد. وي برپايه تجربه هاي درازمدت توصيه هاي غذايي ويژه اي كه حاوي استفاده از غذاهاي ساده تر، گوشت، سبزي ها و ميوه هاست ارئه مي كند و افرادي را كه استعداد استرس و فشار رواني دارند از استعمال سيگار ، مواد شيرين، قهوه و چاي زياد برحذز مي دارد با وجود اين،‌ نظر وی اين است كه هنگامي رژيم غذايي مي تواند موثر واقع شود كه شخصي به طوردائم خود را در معرض استرس قرار ندهد. وي مي گويد: « اگر مرحله اعلام خطر ، حالت استرس به طور مدام به كار افتد و استراحت لازم براي درمان و بهبود كمتر از حد لازم باشد تغذيه نمي تواند كاري انجام دهد.»

بطور خلاصه براي جلوگيري از تنش و استرس در محيط كار عوامل ذيل پيشنهاد مي شود:

1- سازمانها بايد ميزان تحمل كاركنان خود را بالا ببرند تا آنهابتوانند عوامل مختلف را خنثي كرده كمتر با تنش روبرو شوند.

2- پژوهشها نشان داده است که افزايش تحمل توان كاركنان در مقابل تنشهاي شغلي موجب صرفه جويي در وقت و بهره وري فردي و سازماني مي شود.

3- براي مقابله با استرس ابتدا بايد زمينه هاي استرس زا را براي شناسايي و سپس راهكارهاي مناسب براي از بين بردن آنها به كار گرفت.

4- مديران مي توانند با بكارگيري راهكارهاي عملي در راستاي سالم سازي محيط كار و ارتقاي بهداشت رواني سازمان حركت كنند.