سـرب ( Lead )

 

تركيبات سرب به اشكال مختلف يافت مي شوند كه بطور كلي مي توان آن را به فرم هاي تركيبات آلي سرب ( مثل تترااتيل سرب و تترامتيل سرب ) و تركيبات غيرآلي سرب كه شامل سرب 2 ظرفيتي و چهار ظرفيتي ميباشد تقسيم بندي كرد . فراوان ترين سنگ معدن سرب galena ( pbs ) مي باشد كه اكثر موارد سرب از آن استخراج مي گردد .

بيشترين استفاده سرب در صنعت شامل 1- ساخت باتريهاي ذخيره اي الكتريكي 2- ساخت رادياتورهاي داراي آلياژ سرب 3- صنعت چاپ 4- مهمات سازي ( ساخت گلوله هاي سربي ) 5-صنايع كابل سازي 6- ساخت ورقه هاي سربي و همچنين در صنايع حاوي پروسه هاي لحيم كاري آبكاري، گالوانيزاسيون ، توليد برنج و برنز مي باشد .

در صنايع رنگسازي نيز در صورت استفاده كردن از پيگمان هاي حاوي سرب و يا استفاده از ضد زنگ هاي حاوي pb3o2 مواجهه با سرب را خواهيم داشت كه البته در توليد رنگ و ضدزنگ هاي جديد ، مقادير كمتري از سرب بكار مي رود .

مواجهات با سرب شامل مواجهات غيرشغلي ( مانند انتقال سرب از طريق آب ، غذا و هواي محيط ) و مواجهات شغلي مي باشد كه در مواجهات شغلي فاكتورهايي مانند خود فرآيند كار فاكتور مهمي در ميزان مواجهه و جذب آنرا تعيين مي نمايد . مثلاً در پروسه هايي كه دما به بالاتر از 1000 درجه سانتيگراد افزايش مي يابد و يا مواجهات زيادي باdust  و fume ناشي از سرب داشته باشيم خطرات بيشتري خواهند داشت و ساير فاكتورهاي موثر شامل بهداشت عمومي در محل كار ، كفايت تهويه (موضعي يا جنراليزه) مي باشد .

به طور كلي در تمام مشاغلي كه سرب فلزي يا تركيبات حاوي سرب حرارت داده و ذوب مي شوند جزء مشاغل پرخطر محسوب مي گردند كه از اين موارد مي توان به جوشكاري يا برش حرارتي فلزات پوشيده با رنگ هاي سربي اشاره نمود كه دما به 1000 الي 3000 درجه سانتيگراد مي رسد و يا جوشكاري يا برشكاري فلزات داراي آلياژ سرب اشاره نمود .

از مواجهات خانگي سرب مي توان استفاده از سرب در تركيبات لعاب ظروف اشاره نمود كه در صورت استفاده از حرارت كمتر از 1150 درجه سانتيگراد در زمان تهيه اينگونه ظروف و سپس استفاده از مايعات اسيدي ( مثل بعضي از آب ميوه ها ) متعاقباً سبب آزاد شدن سرب خواهد گشت و يا استفاده از  رنگ هاي حاوي سرب از ديگر موارد مواجهات خانگي مي باشد كه به عنوان مهمترين منبع مواجهه با سرب در كودكان مطرح مي باشد .

جذب و متابوليسم سرب :

سرب غيرآلي از طريق تنفسي و گوارشي جذب مي گردد كه در حقيقت مهمترين راه مواجهه شغلي تنفسي و مهمترين راه مواجهه غيرشغلي گوارشي مي باشد .

جذب تنفسي سرب بستگي به سه عامل رسوب ذرات ( deposition ) و كليرنس موكوسيلياري و كليرنس آلوئولي دارد . رسوب ذرات سرب در ريه در ابعاد يك ميكروگرم حداكثر و در ابعاد 1/0 ميكروگرم حداقل مي باشد . ذرات بزرگتر از يك ميكروگرم بيشتر در قسمت هاي فوقاني تنفسي رسوب مي كنند.

در كليرنس موكوسيليري كه بيشتر شامل ذرات بزرگتر مي شود نهايتاً بلعيده شده و از طريق گوارشي جذب مي گردد . در حاليكه در كليرنس آلونولي ، متعاقب فاگوسيتوز ماكروفاژها ، به بافت ريه و نهايتاً لنف و خون منتقل مي گردد . حدود 37% سرب استنشاق شده وارد خون مي شود كه نسبت به ابعاد ذره حلاليت آنها و حجم تنفسي و تفاوتهاي بين فردي متفاوت مي باشد .

در مواردي كه فرد تنفس دهاني دارد ( به علت انسداد بيني ) سبب رسوب بيشتر در آلوئول هاي ريه ميگردد و در موارد ابتلا به سرماخوردگي ، برونشيت حاد و COPD و در افراد سيگاري بدليل اختلال در سيستم موكوسيلياري سبب رسوب بيشتر در آلوئول هاي ريه مي گردد و به همين دليل در يك مواجهات تنفسي مشخص و ثابت از نظر سطح سرب ، غلظت هاي سطح سرب در خون افراد متفاوت مي باشد .

جذب گوارشي سرب كه بيشتر در مواجهات غيرشغلي مطرح مي باشد تحت تاثير تغذيه فرد نيز ميباشد به طوريكه افزايش پروتئين غذا سبب افزايش جذب گوارش سرب و همچنين كاهش كلسيم و آهن و فسفر غذا نيز باعث افزايش جذب گوارش سرب مي گردد .

سرب تمايل بالايي به گلبول هاي قرمز دارد به طوريكه 90% سرب موجود در گردش خون به گلبول قرمز متصل مي شود ولي از آنجائيكه اين سرب ( متصل به RBC ) قدرت انتشار آهسته اي دارد بنابراين بايد به جزء پلاسمايي سرب نيز توجه ويژه اي داشت .

90% سرب بدن در استخوانها ذخيره مي شود و 10% باقيمانده در بافتهاي نرم ذخيره مي شود معمولاً غلظت سرب در استخوانها در دهه 5 و 6 به حد ماكزيمم رسيده و سپس كاهش مي يابد .

بيشترين غلظت سرب در استخوانها ، در دندانها مي باشد و بيشتر غلظت سرب در بافت نرم در آئورت ،     كبد و كليه مي باشد . سرب قابل عبور از جفت و انتشار آن در بافتهاي جنين مي باشد كه بخصوص بعد از هفته 12 - 14 بارداري قابل تشخيص مي باشد .

از آنجائي كه بيشترين ذخيره سرب در استخوانها مي باشد بنابراين ممكن است علايم مسموميت حاد با سرب مدت ها بعد از قطع مواجهه با سرب در اثر آزادسازي از ذخاير استخواني تحت تاثير استرس هايي مانند عفونت حاد و مزمن ، اسيدوز بعد از جراحي ، الكليسم ، شكستگي استخوان و مصرف داروها رخ دهد . مهمترين راههاي دفع سرب از طريق سيستم كليوي ( ادرار ) و گوارشي ( مدفوع ) ميباشد .

غلظت سرب ادرار ، بيانگر مواجهه اخير مي باشد .

سرب بر ارگانهاي مختلف بدن تاثير مي گذارد كه به طور خلاصه بعضي از تاثيرات آن ذكر مي گردد .

 

1) عوارض هماتولوژيك سرب :

كم خوني يك يافته بارز مسموميت با سرب مي باشد كه در بزرگسالان اغلب خفيف تا متوسط (12-8=Hb ) مي باشد ولي در كودكان ممكن است شديد باشد .

در ابتداي مسموميت ( بخصوص در كودكان ) آنمي هيپوكروم ميكروسيتر مي باشد ولي در مراحل مزمن نرموكروم نورموسيتر مي باشد . رنگ پريدگي ناشي از آنمي سرب معمولاً شديدتر از شدت آنمي مي باشد .

مهمترين آنزيم هاي مهارشونده توسط سرب ، ALA دهيدراتاز و فروچلاتاز مي باشد كه مهار اين آنزيمها در اختلال سنتز هم ( heme ) تاثيرگذار مي باشد و سبب افزايش متابوليت هاي ادراري آن مانند افزايش ALA ادراري و افزايش كوپورفرين (  3 ) در ادرار مي گردد .

اولين تغيير بيولوژيك بدن در مواجهه با سرب مهار نسبي آنزيم ALA دهيدراتاز مي باشد كه در سطوح غيرتوكسيك سرب هم مشاهده مي شود .

در مسموميت حاد سرب بيشتر شاهد كوتاه شدن طول عمر Rbc مي باشيم ولي در مسموميت مزمن تاثيرات سرب در مهار سنتز Heme بارزتر مي باشد .

ميزان سرب خون در سطوح 20 ميكروگرم دردسي ليتر، مهار نسبي ALA دهيدراتاز رخ مي دهد و در سطوح 40 يا بالاتر شاهد ترشح ALA و پورفيرين ها در ادرار مي باشيم و در سطوح 80 - 50 معمولاً شاهد آنمي و ريتكولوسيتوز مي باشيم ، به طوريكه در سطوح بالاتر از 80 آنمي به طور وا            ضح قابل انتظار و مشاهده مي باشد .

2) عوارض نرولوژيك سرب ( تاثيرات سرب بر اعصاب مركزي ) :

يكي از عوارض سرب بر سيستم اعصاب مركزي ايجاد انسفالوپاتي ناشي از سرب مي باشد كه معمولاً در بزرگسالان در سطوح سرب خون بالاتر از 100 ديده مي شود د حاليكه در كودكان در سطوح بالاي 60 اين خطر وجود دارد . انسفالوپاتي حاد ناشي از سرب سبب ادم مغزي و گاهي همراه با خونريزي هاي Petechial در كورتكس مخچه مي شود كه گاهي در كورتكس مغز نيز رخ مي دهد وسبب علايمي مانند تضعيف حافظه و تمركز ، تحريك پذيري و بي قراري ، سردرد ، سرگيجه ، ترمور و تغيير سطح هوشياري مي شود كه با پيشرفت بيماري شاهد ادم مغزي و استفراغ هاي مكرر ، تشنج هاي مقاوم و stupor و كما خواهيم بود .

پروگنوز انسفالوپاتي حاد سرب بد است و ممكن است طي چند روز بعد از شروع اولين تشنج ، فوت كند. در انسفالوپاتي شديد سرب ممكن است عقب افتادگي شديد ذهني ، كوري ، اپي لپسي و آتروفي كورتكس ايجاد گردد و درمان با داروهاي chalating گرچه خطر آسيب دائمي مغز را كاهش مي دهد ولي بازگشت مجدد به همان محيط خطر آسيب دائمي وجود دارد و ممنوع مي باشد .

 

 

3) تاثيرات سرب بر اعصاب محيطي :

شامل تاثير بر روي اعصاب محيطي بخصوص بر روي اعصاب حركتي مي باشد كه مي تواند به شكل Wrist Drop در دست راست ( در افراد راست دست ) و همچنين درگيري شاخ قدامي نخاع و ايجاد درد و حساسيت عضلات و مفاصل و افزايش خستگي پذيري و ترمور و ضعف و هيپوتونيستي عضلات مشاهده گردد .

4) تاثيرات كليوي سرب :

نفروپاتي سرب اغلب با هيپرتانسيون همراه است و مي تواند سبب فيبروز مزمن بينابيني ، و دژنراسيون توبولر و تغييرات عروقي در شريانهاي كوچك شود .

آسيب به توبولهاي پروگزيمال سبب ترياد فانكوني ( آمينواسيدوري ، گلوكوزوري ، فسفاتوري ) به همراه هيپوفسفاتمي گردد .

نفروپاتي سرب معمولاً بعد از مواجهات سنگين و دائمي با سرب ( بالاتر از 10 سال ) و يا در مواجهات شديد و مكرر كوتاه مدت ديده مي شود و كودكان حساستر مي باشند .

سرب با مهار ترشح اورات سبب افزايش اسيد اوريك و ايجاد Saturine gout مي گردد كه در حضور ازوتمي مي باشد .

5) تاثيرات گوارشي سرب

اولين علايم مسموميت در سرب خون حدود 80 ميكروگرم در دسي ليتر ظاهر مي گردد كه شامل بي اشتهايي ، اختلال گوارشي (سوء هاضمه) ناراحتي اپي گاستر و يبوست و اسهال مي باشد . در سطوح بالاتر از 100 دردهاي كوليكي شكم ايجاد مي گردد و در سطوح بالاتر از 150 تابلوي كلاسيك كوليك سربي رخ مي دهد كه شامل درد كوليكي شكم و يبوست چند روزه مي باشد و علايم انسداد مكانيكي روده را تقليد مي كند و به درمان با كلسيم گلوكونات تزريقي به سرعت پاسخ مي دهد .

يكي از علايم مواجهه با سرب خط آبي رنگ روي لثه ها مي باشد كه حاصل رسوب سولفيد سرب ميباشد و به burtaunion  s lead line معروف است و نشانگر مواجهه با سرب به همراه بهداشت ضعيف دهان و دندان مي باشد .

6) تاثيرات سرب بر قلب و عروق :

مسموميت حاد با سرب اغلب سبب هيپرتانسيون مي شود ولي بيماريهاي قلبي و عروقي و CVA در مواجهات طولاني و شديد با سرب ايجاد مي گردد ولي در مواجهات كنترل شده قابل انتظار نمي باشد .

« تشخيص مسموميت با سرب »

در سطوح زير 80 سرب خون ، علايم مشخصه اي وجود ندارد و تنها فرد از احساس خستگي در انتهاي روز شكايت دارند و علايم تحريك پذيري خواهند داشت . يافته هاي آزمايشگاهي آن شامل مهار ALA دهيدراتاز و سپس افزايش دفع ادراري ALA و كوپورفيرين ادراري مي باشد .

 - بنابراين به طور كلي مشخصات مسموميت حاد با سرب غير آلي شامل :

كوليك شكمي ، يبوست ، خستگي ، آنمي هموليتيك ، نفروپاتي محيطي و در مواردي تغييراتي در CNS مي باشد كه در موارد پيشرفته ممكن است انسفالوپاتي ، تشنج و كما و ادم پاپيل رخ دهد و در موارد خفيف تر ممكن است شاهد خستگي ، سردرد ، تغييرات شخصيتي ، افزايش آنزيم SGOT و دردهاي اسكلتي عضلاني باشيم كه معمولاً اينگونه علايم در سطوح بيشتر از 70 ميكروگرم در دسي ليتر نمايان مي گردد .

 - در موارد مسموميت مزمن با سرب غيرآلي موارد زير محتمل مي باشد :

ظهور علايمي مانند دردهاي مفاصل و عضلات ، سردرد ، ضعف ، دپرسيون ، كاهش ليبيدو و ايجاد ايمپوتنفسي و شكايت از مشكلات گوارشي . ساير تظاهرات مسموميت مزمن شامل آنمي( به همراه افزايش Retic ) ، كاهش فعاليت ِآدرنال و تيروئيد ، كاهش اسپرم در آقايان و كاهش بارداري در خانم ها ، افزايش فشارخون ، كاهش كليرنس گلومرولي كليه و كاهش دفع توبولي اورات كه منجر به افزايش اسيداوريك مي گردد و ساير تظاهراتي كه به صورت تاخيري محتمل مي باشد شامل نارسايي مزمن كليه ، نقرس ، انسفالوپاتي مزمن و پرفشاري خون مي باشد .

سرب انتشار هموژن و يكنواخت در بدن ندارد و تنها 1% از سرب در خون ذخيره مي گردد و 99% بقيه در بافت هاي كلسيفيه و اسكلتي ذخيره مي گردند ( البته ميزان ذخيره استخواني سرب در كودكان 70% مي باشد ) .

نيمه عمر سرب در استخوانها حدود 15 الي 25 سال مي باشد در حاليكه نيمه عمر آن در خون حدود 36 روز مي باشد . بنابراين اندازه گيري سرب خون در حقيقت نشانگر مواجهه اخير با سرب مي باشد . در افراد نرمال سطح خوني سرب كمتر از 10 ميكروگرم در دسي ليتر مي باشد . علايم كلينيكي مرتبط با سرب از سطوح 40 - 30 ميكروگرم در دسي ليتر و بالاتر ظاهر مي گردد .

در صورتيكه سطح سرب خون بالاتر از 50 ميكروگرم در دسي ليتر باشد بلافاصله بايد مواجهات فرد مورد نظر با سرب قطع گردد و نامبرده از محل كار داراي مواجهه جابجا گردد و تا زمانيكه سطح سرب خون به كمتر از 40 ميكروگرم در دسي ليتر نرسيده باشد ، اجازه بازگشت به كار قبلي را ندارد . البته در صورت تشخيص علايم مسموميت با سرب توسط پزشك ، ممكن است محدوديت هاي مواجهه با سرب در سطوح كمتري از سرب خون نيز توسط پزشك اعمال گردد .

در مورد افرادي كه سطح سرب خون بالاتر از 40 ميكروگرم در دسي ليتر دارند توصيه به تكرار آزمايش سطح سرب خون به صورت ماهيانه دارند تا در صورت افزايش بالاي 50 بلافاصله جابجايي محل كار صورت گيرد .

جهت اندازه گيري سطح سرب در استخوانها از روش XRF استفاده مي كنند .

(K - Shell   X -ray fluorscence )

كه بدينوسيله مستقيماً سرب استخوان اندازه گيري مي گردد و ميزان اشعه دريافي نيز بسيار كم ميباشد . ( حدود 500/1 ) گرافي دندان در بزرگسالان )

در گذشته بيشتر به كمك اندازه گيري سرب ادرار متعاقب تزريق يك گرم از كلسيم EDTA استفاده ميشد كه شايد اندكس بهتري در خصوص ميزان تجمع سرب در بافت نرم باشد .

سطح پرتوپورفيرين روي ( ZPP ) و يا پرتوپورفيرين آزاد اريتروسيت ها ( FEP ) در حقيقت بيانگر تاثيرات سرب بر آنزيم هاي فروشلاتاز اريتروسيت ها مي باشد . به طوريكه سطح FEP در سطح خوني سرب در محدوده 60 - 10 شروع به افزايش مي نمايد و براي چندين ماه بالا باقي مي ماند . بنابراين در مدت هاي طولاني تري نسبت به سرب خون بالا باقي مي ماند و در نتيجه افزايش طولاني مدت سطوح ZPP , FEP باعث مي شود تا اين اندكس ها نتوانند موجهات اخير را از مواجهات قديمي با سرب افتراق دهند.

در صورتي كه تركيب سطح سرب خوني بالا به همراه سطح طبيعي FEP يافت گردد به نفع مواجهات بسيار جديد با سرب مي باشد به طوريكه هنوز زمان كافي جهت شروع تاثيرات سرب بر متابوليسم heme وجود نداشته است .

آنمي معمولاً در موارد پيشرفته مسموميت با سرب رخ مي دهد و يافته Basophilic stippling بيشتر به نفع هموليز حاد مي باشد و جهت مسموميت با سرب اختصاصي نمي باشد .

در مورد كودكان ، سطوح خوني بالاتر از 10 ميكروگرم در دسي ليتر را به مركز كنترل بيماريها (cdc) به عنوان مقادير بالا درنظر گرفته است ولي در سطوح كمتر از 10 نيز احتمال ايجاد عوارض سرب وجود دارد .

« كنترل و درمان مسموميت با سرب »

اولين گام در مسموميت با سرب جابجايي فرد در جهت عدم مواجهه با سرب مي باشد .

درمان به كمك مواد chelatting را در مورد افرادي كه سطح خوني سرب بالاتر از 80 بخصوص زمانيكه علايم سيستم عصبي محيطي يا مركزي ايجاد شده باشد در نظر مي گيرند و در سطوح بين 60 الي 80 تصميم به درمان براساس علايم و يافته هاي مسموميت متفاوت مي باشد .

البته در مورد كودكان سطوح بالاتر از 70 به عنوان اورژانسي تلفني مي گردد و نياز به بستري شدن در بيمارستان و شروع فوري درمان دارند .

جهت درمان از كلسيم EDTA استفاده مي كنند كه اين درمان نياز به بستري شدن و نيز چك روزانه پتاسيم و فانكشن كليه دارد و در صورت اختلال در كاركرد كليه يا ايجاد هماچوري درمان بايد قطع گردد . روش ديگر درمان به كمك DMSA خوراكي مي باشد .

بايد توجه داشت كه تجويز طولاني مدت مواد chelatting ( در حاليكه مواجهه با سرب هنوز ادامه دارد ) ممكن است منجر به ايجاد يا تشديد نارسايي كليه گردد .

 

اقدامات و Medical surveillance در مواجهات با سرب

در صورتيكه مواجهات محيطي با سرب بيشتر از 30 ميكروگرم در هر متر مكعب هوا براي بيشتر از 30 روز در سال باشد اندازه گيري سطح سرب خون و zpp توصيه مي گردد .

در مواردي كه سطح سرب خون بالاتر از 50 ميكروگرم در دسي ليتر باشد تكرار آزمايش سرب خون در 6 ماه توصيه مي گردد ولي در مواردي كه سطح سرب بين 40 الي 50 باشد اندازه گيري سطح سرب حون در 2 ماه توصيه مي شود .

در مواردي كه سطح سرب خون بالاتر از 50 ميكروگرم در دسي ليتر باشد توصيه به جابجايي از محل كار و سپس اندازه گيري ماهيانه سطح سرب خون مي گردد تا زمانيكه سطح سرب خون به كمتر از 40 كاهش يابد و جهت افرادي كه به علت افزايش سطح سرب خون ( بالاتر از 50 ) جابجايي درنظر گرفته شده است بايد به محيطي انتقال يابند كه سطح سرب در محيط كار در طي شيفت 8 ساعته كمتر از 30 ميكروگرم در متر مكعب باشد .

« پيشگيري از مسموميت با سرب »

اين اقدامات به طور كلي شامل بهينه سازي محل كار ، كنترل مهندسي ، آموزش كارگران ، اندازه گيري سطح سرب محيط كار ، بهداشت شخصي كارگران ، لباسهاي كار مطمئن ، اندازه گيري سرب خون و ZPP و در آخر محافظت تنفسي مي باشد .

يكي از اقدامات اصلي جايگزيني سرب با موادي است كه عوارض كمتري دارند.

از اقدامات مهم ديگر استفاده از كنترل مهندسي در جهت محدود و بسته كردن پروسه هاي توليد و استفاده از تهويه هاي موضعي پيشنهاد مي گردد .

جهت نظافت محل كار براي پيشگيري از پراكنده شدن ذرات سرب توصيه به Wet Cleaning مي گردد و در مواردي كه جارو زدن ضروري مي باشد استفاده از خاك اره روغني قبل از جارو زدن توصيه ميگردد و عملاً استفاده از هواي فشرده ( كمپرسور ) جهت تميز كردن سطوح ممنوع مي باشد .

به كارگران بايد در جهت نظافت و بهداشت فردي به دقت آموزش داده شود و تسهيلات لازم جهت شستشو ( مانند دوش آب ) در دسترس باشد . لباس كار بايد بعد از هر شيفت تعويض و شسته شود و قفسه لباس كار و لباس بيرون بايد مجزا باشد .

سيگار كشيدن ، خوردن و نوشيدن در محل كار داراي مواجهه با سرب ممنوع مي باشد و به طور كلي ذخيره غذا و آماده سازي غذا نيز در چنين محيطي ممنوع مي باشد .

ميزان سرب هوا بايد حداقل هر 6 ماه يكبار اندازه گيري شود و در صورتيكه سطح آن فراتر از ميزان مجاز (       PEL ) باشد سنجش آن در 3 ماه توصيه مي گردد ( تا زمانيكه ميزان سرب هوا در دو اندازه گيري متوالي به فاصله يك هفته در حد مجاز ، مشخص گردد )

در صورتيكه مواجهات بالاتر از حدود TLV باشد و بوسيله كنترل مهندسي كاهش نيابد استفاده از وسايل حفاظت فردي بعنوان آخرين روش كمك كننده مي باشد و به طور كلي در صورت مواجهات بالاتر از TLV اضافه كاري ممنوع مي باشد .

درحال حاضر ميزان استاندارد جهت مواجهات شغلي با سرب سطوح كمتر از 50 ميكروگرم در متر مكعب هوا تعيين شده است هرچند كه در سطوح كمتر از 50 نيز احتمال ايجاد عوارض وجود دارد .

در مورد افرادي كه ( مردان يا زنان ) متمايل به بچه دار شدن هستند توصيه به سطح سرب خوني كمتر از 30 ميكروگرم در دسي ليتر مي گردد .

وسايل حفاظت فردي مناسب با توجه به مواجهه با سرب شامل موارد زير مي باشد :

1- در سطوح كمتر از 10 برابر حد مجاز ( تا محدوده 5/0 ميلي گرم در متر مكعب ) : استفاده از    half  mask با فيلتر مناسب

2- در سطوح كمتر از 50 برابر حد مجاز ( تا محدوده 5/2 ميلي گرم در متر مكعب ) : استفاده از full facepiece با فيلتر مناسب

3- در سطوح كمتر از 1000 برابر حد مجاز ( تا محدوده 50 ميلي گرم در متر مكعب ) : استفاده از رسپيراتورهاي تصفيه كننده هوا به كمك فيلترهاي مناسب و يا استفاده از half  mask كه بوسيله رسپيراتور با فشار ثبت هوا حمايت گردند .

4- در سطوح كمتر از 2000 برابر حد مجاز ( كمتر از 100 ميلي گرم در متر مكعب ) : استفاده از وسايلي مانند hood يا full face piece يا helmet كه هواي آنها بوسيله رسپيراتور با فشار مثبت تامين ميگردد .

مسمومیت با سرب

تاريخچه:

سرب از اولين فلزاتي است كه بشر استفاده از آن راآموخت ايرانيان ،يونانيان و روميان باستان از آن برَاي ساخت سكه لعاب كوزه ، ساخت لوله هاي آب رساني وظروف آشپزخانه استفاده مي كردندبا گذشت زمان استفاده از آن سرعت گرفت وامروزه بين فلزات غير آهني بيشترين مصرف را دارد و باعث شا يع ترين مسموميت شغلي (ساتورنيسم)ميگردد. سرب فلزي  است به  رنگ خاكستري مايل به آبي ،چكش خوار كه در برابر خوردگي مقا وم ميباشد اين فلز در بدن انسان هيچ گونه وظيفه بيولوژيكي مفيدي ندارد

مصارف سرب :

بيشترين ميزان سرب دركارخانه هاي باتري سازي،كابل سازي آلياژسرب و قلع در لحيم كاري ساخت ورقهاي سرب جهت كنترل صدا و ارتعاش و اشعه راديواکتیو اكتيو ،ساخت گلوله،تهيه رنگها و لاستیک پلاستيك،شيشه طبي وغيره حشره كشهالعاب سفال وچيني ولعاب موزاييك استفاده ميشود. تركيبات آلي سرب مانند تترا اتيل سرب و تترا متيل سرب به عنوان ضد ضربه در سوختها بكار مي رود.

مواجهه

سرب در همه جا وجود دارد و محيطي را نمي توان يافت كه فاقد سرب باشد  از اين رو جذب از طريق هواي محيط ،غذا و نوشيدني ها غير قابل اجتناب ست.تماسهاي شغلي شايعترين ومهمترين راه مواجهه از منابع غير طبيعي است.نکته اي كه ذكر آن ضروري است اينكه صرف وجود سرب در محيط كار دلالت بر خطر مسموميت ندارد ارزيابي احتمال خطر بايد بر اساس اندازه گيري و پايش سرب هوا و نمونه گيري از محلهاي مشخص ، در نظر گرفتن اندازه ذرات ،مدت مواجهه ، غلظت مواد ،رعايت اصول كنترل مهندسي ،استفاده از وسايل حفاظت فردي و اندازه گيري سرب خون كارگران اشد. بطوركلي عواملي كه ميزان خطر مواجهه شغلي را مشخص مي كند به سه دسته تقسيم مي گردد:

الف-  فرايندهاي كاري  كه در آنها حرارت زياد بيش از 1000  درجه وجود دارد اين فرايند سبب تشكيل گردوغبار و دمه هاي بيشتري ميگردد.

ب- رعايت اقدامات پيشگيري فني نظير تهويه عمومي وموضعي

ج- بهداشت و پاكيزگي محيط كار

عمليات معدنكاري باعث توليد مقادير زيادي گردوغبار ودمه مي گردد.كارگراني كه از قراضه ها سرب را بازيافت مي كنندوكارگران شاغل در كارخانجات هنگامي كه توسط اسپري رنگ پاشي و نقاشي  مي كنند بيشتر در معرض خطر هستند كارگران برشكار و جوشكار در اثر برداشتن پوشش سربي روي صفحات و كارگران كارخانجات مهمات سازي واسلحه سازي ،شيشه سازهادر مواجهه با مقاديرقابل توجهي از سرب مي باشند افراد ساكن در مناطق مجاور كارخانجات ذوب سرب  ممكن است در اثر آلودكي هوا آب و خاك با سرب مواجهه داشته با باشند.

جذب سرب

مهمترين راه جذب سرب از طريق  ااستنشاق ميباشد و جذب گوارشي در مرحله دوم قرار مي گيرد كمبود آهن و كلسيم وغذاهاي چرب باعث افزايش جذب گوارشي سرب مي گردد

استخوان محل اصلي رسوب سرب است كه مانند كلسيم در استخوان تجمع مي يابد و به مرور زمان مقدار آن افزايش مي يابد سرب بسيار آهسته از بدن دفع مي گردد و راه عمده آن از طريق كليه صورت مي گيرد وراههاي ديگر دفع سرب شامل مدفوع ، مو ناخن دندانها وپوسته ريزي و.. است. دفع سرب از شير مادر باعث در معرض خطر قرار گرفتن شيرخوار مي گردد.مدت  زماني كه نيمي از سرب از بدن دفع مي گردد  5 تا 10سال مي باشد.در داخل سلول سرب با آنزيمهاي سلولي متعددي از قبيل آنزيمهاي سنتز هم تداخل ايجاد مي كند سرب به غشاي ميتو كندري اتصال يافته و مانع سنتز پروتئين و اسيد هاي آمينه مي گردد.بطور كلي سرب موجود در بدن چهار جايگاه دارد كه عبارتند از:

. خون واعضاي داخلي بدن

. پوست وعضلات

. استخوان

. عوارض سرب

عوامل خوني: در مسموميت سرب آنمي يك علامت مشخصي است آنمي در بالغين معمولا خفيف تا متوسط و  در  اطفال  گا هي  شديد  است.كم خوني به علت مهار سنتز

 همو گلوبين وكا هش طول عمر گلبولهاي قرمز ایجاد  ميشود.آنمي  سرب  اغلب  با  رنگ پريدگي پوست همراه است كه تناسبي باشدت بيماري ندارد.

عوارض عصبي:

كه به صورت التهاب مغز تظاهرات عصبي ناشي از سرب شامل سردرد وضعف حافظه ،اختلال در تمركز حواس،بي قراري ،سر گيجه مي باشد استفراغ ممتد و جهنده،بي حالي و خواب آلودگي مي باشد.فلج سربي وافتادگي مچ دست حالت شايع بيماري است.

عوارض كليوي

ناراحتي كليه كه به صورت كاهش بازجذب اسيدهاي آمينه ،گلوكز،اسيد سيتريك و فسفات تظاهر مي كند افزايش اوره خون كه باعث رسوب كريستالهاي اسيد اوريك (اوره)در مفاصل میگردد كه اين حالت مشابه بيماري نقرس مي باشد.

عوارض گوارشي

علائم شامل كا هش اشتها ،اختلال در هضم غذا،اسهال و يبوست ميباشد.

از نشانه هاي مشخص ديگر مواجهه با سرب خطوط آبي رنگ روي لثه(حاشيه بورتون) مي باشد.از عوارض ديگر تماس با سرب از دست دادن دندانها در سنين پايين و افزايش فشار خون مي باشد

پيشگيري

_  اقدامات فني شامل استفاده از سيستم تهويه عمومي و موضعي

_  جايگزيني سرب با موادي كه داراي سميت كمتر مي باشند

_  پاكيزگي محيط كار و بهداشت فردي

هميشه د ستهاي خود را قبل خوردن و آشاميدن بشوييد

هنگامي كه در محل كار خود هستيد تنها در محلهاي تعيين شده بخوريد و بياشاميد

كف اتاقها به جاي جارو كشيدن با  جاروبرقي ودستمال پاكيزه نماييد تا از پخش شدن

 گردو غبار سرب جلوگيري گردد.

_اندازه گيري سرب هواي كارگاه

_استفاده از وسايل حفاظت فردي

_معاينات قبل از استخدام

هدف از اين كار عدم جايگزين نمودن كارگران مبتلا به بيمايهايي كه فرد رابا مواجهه با سرب حساستر مي كند شامل آنمي عادت به جويدن ناخن بيماريهاي قلبي-عروقي زخم معده بيماري عصبي ورواني  بيماري كبد و كليه و...

_ر‍‍‍‍ژيم غذايي مناسب

_مصرف سه وعده غذا در طول شبانه روز

_مواد غذايي مصرفي غني از كلسيم و آهن باشد

به منظور كمك به جذب آهن مواد غذايي حاوي  ويتامین ث (لیموگوجه،پرتغال و…)مصرف گردد.

سم شناسی بنزن

بنزن مایعی بی رنگ ودر دمای 1825F بصورت مایعی فرار و با اشتعل پذیری بالا است .

 

بنزن یکی از معمولی ترین حلالهای هیدروکربن اروماتیک می باشد که به عنوان یکی از صدها ترکیب تجاری به شمار می رود .

 

منبع بزرگ بنزن تصفیه نفت خام است ولیکن بنزن بوسیله فرایند های سوختن ایجاد می شود ومعمولترین الوده کننده یافت شده و از تبخیر گازولین است .بنزن از اجزا گازولین می باشد غلظتهای بنزن در گازولین عموما کمتر از 2 درصد حجمی در us می باشد اما در دیگر کشورها غلظتها ممکن است به 5 درصد هم برسد.

 

منابع تماس با بنزن

 

اصلی ترین راه تماس در صنعت تنفس است . بنزن به عنوان واسطه شیمیایی در تولید مواد شیمیایی مثل استیرن ،کومن ، سیکلو هگزان ، لاستیک مصنوعی و چسبها و روغن ها ، لاک ها ، روغن جلا ، رنگ ها ، مواد دارویی ، مواد شیمیایی کشاورزی استفاده می شود همچنین به عنوان حلال در رنگ ها ، تینر ، مرکب ها و چسب ها بکار می رود . مواجهه شغلی با بنزن در صنایع لاستیک ، تصفیه روغن ، کارخانه شیمیایی ، ساخت کفش ، تجهیزات ذخیره گازولین ، ایستگاههای ارائه گازولین رخ می دهد .

 

بنزن در همه وقت در محیط ،اب،نمونه های خون یافت می شود .دود سیگار منبع اصلی بنزن در خانه است .

 

سیگاریها 6تا10 بار بار بدنی حاوی بنزن بیشتر از غیر سیگاری ها دارند.جذب روزانه بنزن در از یک سیگار بین 5/9تا 73

 

mg تغییر می کند غیر سیگاریهایی که با افراد سیگاری کار می کنند 30تا50درصد تراز بنزن در تنفسشان بیشتر از غیر سیگاری هایی است که با افراد سگاری زندگی نمی کنند .

 

مواجهه با بنزن همچنین می تواند از طریق خوردن محصولات غذایی الوده شده رخ دهد اما جذب غذا کمتر از 1درصد متوسط بنزن روزانه جذب شده در جمعیت معمول می باشد .اعتقاد بر این است که نزدیک 85درصد انتشارات بنزن از اتومبیل ها سر چشمه می گیرد .

 

حدود قانونی بنزن

 

OSHA PEL = 1PPM 1)

 

STEL (15min ) = 5PPM

 

2) ACGIH TLV = 0.5 PPM

 

3) NIOSH = 0.1 PPM

 

STEL = 1PPM

 

4) IDLH = 500PPM

 

 

جذب ، متابولیسم ، دفع بنزن

 

بنزن از طریق تنفس و گوارش سریعا جذب می شود و از طریق تماس پوستی به اهستگی جذب می شود جذب تنفسی از 47درصد تا 80درصد تغییر می کند وجذب پوست رنج بین 2/0 تا 05/0 درصد دارد.بنزن از طریق یک سری مراحل اکسید اسیون حلقه بنزنی توسط سیستم انزیمی مونواکسیداز سیتوکروم P-450 متابولیزه می شود متابولیت اصلی ایجاد شده توسط این سیستم فنول می باشد وسپس فنول توسط این سیستم به هیدروکینون اکسید می شود هر دوی فنول و هیدروکینون در کبد می توانندبه محصولات غیر سمی کنژوگه شوند یا می توانند در مغز استخوان جذب شوند .متابولیتهای اصلی بنزن فنول ،هیدروکینون وکاتکول هستند که این متابولیتها مداخله گر هستند و می توانند بر میزان هر یک از متابولیسم های دیگر اثر بگذارند .

 

اتانول و تولوئن متابولیسم های بنزن را تغییر می دهند کارگران در معرض ترکیبی از بنزن و تولوئن به طور معنی داری دفع فنول ادرای کمتری نسبت به انهایی که در معرض بنزن و تولوئن به تنهایی هستند دارند . تولوئن سمیت بنزن را در حیوانات کاهش می دهند و در انسانها با متابولیسم های بنزن مداخله ایجاد می کند . متابولیت فنول به نظر می رسد که یک متابولیت محوری در متابولیسم بنزن است زیرا می تواند اکسیداسیون به هیدروکینون را تحمل کند و هم می تواند بوسیله گلوکورونیل تراننسفراز و سولفورترانسفراز کنژوگه شود . اگر متابولیت فنول فرصت بشتری برای کنژوگه شدن در مقایسه با اکسیداسیون داشته باشد سمیت بنزن ممکن است کاهش یابد .مغز استخوان مقدم ترین و اصلی ترین اندام هدف در مواجهه با بنزن است .

 

پایش بیولوژیکی بنزن

 

علامت بیولوژیکی معمول مواجهه با بنزن اندازه گیری فنول ادرار است ولی مطالعات نشان داده اند که در مواجهه تراز کم بنزن که کمتر از ppm 5 است ممکن است فنول ادرار علامت بیولوژیکی مطمئنی نباشد . دیگر نشانه های بیولوژیکی شامل هیدروکینون و بنزن متابولیزه نشده در ادرار و خون است . s - فنیل مرکاپتونیک اسید علامت زیستی خاص و حساس است اما GC- mass اسپکتروفتومتری لازم دارد . در یکسری مطالعات ترانس ترانس موکونیک اسید به نظر می رسد که مطمئن ترین متابولیت بنزن برای پایش مواجهه بنزن با تراز کم بین ppm 25/0 تا 5/3 باشد و در مطالعات دیگری ترانس ترانس موکونیک اسید علامت بیولوژیکی مفیدی برای مواجهه بنزن بین ppm 1 و 68 می باشد .

 

سمیت بنزن

 

مواجهه حاد ممکن است سبب دپرسیون CNS و اختلالات ریتمیک قلب شود و مواجهه مزمن ممکن است سبب ناتوانی مغز استخوان شود مواجهه مزمن با بنزن ممکن است در ابتدا بصورت انمی ، لوکوپنیا ، ترومبوسیتوپنیا یا ترکیبی از این شرایط باشد . در مواجهه با بنزن علائم حیاتی مثل تب و تاکی کاردی معمول است ،اسپاسم پلک چشم ، سایش قرنیه ، ورم ملتحمه ، ریزش اشک هم مشاهده می شود . درتماسهای حاد گرفتگی سینه ، سردرد ، میدریازیس ، وزوز گوش مشاهده می شود .

 

تماس پوستی طولانی مدت می تواند سبب ایجاد درماتیت ها و به ندرت سوختگی ها شود . استفراغ ، کرامپهای شکمی ، تحریک ناحیه معدی – رودی می تواند بعد از خوردن رخ دهد . علائم عصبی شامل تحریک زود گذر CNS ، سرخوشی ، عصبیت ، لرزر،بی خوابی ، نیستاگموس ، سردرد ، کاهش درک ، اختلالات حافظه ، انسفالوپاتی ، بی ثباتی عاطفی می باشد.