سرب(Pb) يك فلز با رنگ‌هاي آبي كم‌رنگ، نقره‌اي و خاكستري است كه وقتي به تازگي برش خورده باشد جلادار و براق است. فشار تبخير حدود صفر ميلي‌متر جيوه دارد.

سرب با نيتريك اسيد داغ و سولفوريك اسيد و هيدروكلريك اسيد جوشان، واكنش مي‌دهد، اما با آب، شير، اسيد هيدوفلوئيك، آب شور و حلال‌ها  واكنش نمي‌دهد. چهار ايزوتوپ طبيعي سرب و 17 ايزوتوپ مصنوعي براي سرب وجود دارد. در پوسته زمين، سرب اساساً به صورت سولفيد سرب معدني(گلنا) يافت مي‌شود ولي مي‌تواند از سنگ‌هاي معدني ديگري مثل آنگليست با رورش خالص‌سازي استخراج شود.

افراد جامعه نيز ممكن است در اثر افزودن تترا اتيل سرب به گازوئيل‌ها به سرب آلوده شوند. Sherlock در 1987 گزارش كرد كه كمي آلودگي فلزي در بيشتر غذاها و نوشيدني، نظير الكل وجود دارد، هر چند اين موضوع به منطقه جغرافيايي و عادت غذايي بستگي دارد. مصرف معمول نوشيدني‌هاي الكلي مي‌تواند، سطح خوني سرب را در جمعيت عادي در معرض سرب بالا ببرد.

تاريخچه

سرب در همان اوايل ايجاد تمدن مورد استفاده انسان قرار گرفت و اثرات آن خيلي زود كشف شدند. پزشكان يوناني، روسي و عرب مي‌دانستتند كه خوردن سرب باعث كوليك مي‌شود. استفاده وسيع از سرب در وسايل آشپزي و ديگر ابزار خانگي باعث مشهورترين همه‌گيري مسموميت با سرب شده است.

منبع اصلي وضعيت در انگلستان به دليل شراب‌هاي سيب‌ آلوده بود. و در اسپانيا بسياري از موارد مسموميت در اثر استفاده از وسايل آشپزي بود. مشاهداتي در سال 1217 وجود دارد كه وجود يك رابطه علّت و معمولي را بين مسموميت با سرب و بيماري تأييد كرده است.

علي‌رغم وجود علوم قديمي در مورد مسموميت با سرب، بينش‌هاي جديد در مورد مكانيسم و طبيعت مسمويت با سرب در كتاب‌هاي جديد ديده مي‌‌شود. در سال‌هاي اخير نگراني‌هاي خاصي در مورد وجود سرب در هوا، آب و خاك از طريق گازوئيل و همچنين منابع طبيعي كنترل نشده، به وجود آمده است. آگاهي عمومي از وجود سرب در رنگ و بتونه‌هاي خانه‌هاي قديمي و برخي از خانه‌هاي جديد، در آلودگي‌هاي خياباني و خاكي مي‌توان مسئول يك سربي واكنش‌هاي خشمگينانه در پي آلودگي‌هاي كودكان با سرب باشد. علاوه بر اين‌ها، مسموميت شغلي با سرب به عنوان يك معضل در ايالات متحده و مناطق ديگر كماكان وجود دارد. در كنار بحث بيماريهاي شغلي، در اين فصل به بحث در مورد خطرات سرب در جامعه نيز پرداخته مي‌شود.

9- سرب(Pb)

وزن اتمی21/207- نقطه ذوب 327درجه سانتیگراد. نقطه جوش 1620 درجه سانتیگراد.

اثرات زیان‌آور- قولنج روده- ناراحتي‌هاي معدي روده‌اي- كم‌خوني- ضعف و اثرات زيان‌آور و مخرب روي سلسله اعصاب.

حدود تأثير- از كارافتادگي و معلول شدن.

حداكثر تراكم مجاز.

الف- در هوا- سولفور سرب و كرومات سرب،    05/0 ميليگيرم در مترمكعب(1986)

          ساير تركيبات معدني سرب                 15/0 ميليگرم در متر مكعب

          تترا اتيل سرب                               1/0  ميليگرم در متر مكعب

ب- در ادرار- سرب معدني                          15/0 ميليگرم در ليتر(200- ميكروگرم).

          تترا اتيل سرب                               10/0 ميليگرم در ليتر (150- ميكروگرم).

ج- در خون سرب معدني                            05/0 ميليگرم در هر صد گرم خون تام(50 ميكروم گرم)

جستجو و ارزش يابي

تجزيه ادرار- تجزيه خون- تجزيه هوا – اندازه‌گيري كوپروپورفيرين و آزمايشات پزشكي.

سرب در طبيعت- سنگهاي معادن سرب در امريكا- انگلستان- آلمان- مكزيك- اسپانيا و امريكاي جنوبي و بسياري مناطق ديگر يافت مي‌شود.

مهمترين سنگ معدن سرب كه مقدار بيشتي از اين فلز را دارا مي‌باشد «گالنا» - مي‌باشد كه سولفور سرب است و سهم اعظم سرب تجارتي از آن استخراج مي‌گردد.

همچنين سرب به صورت «سروزيت»(كربنات) - «آنگلزيت» (سولفات)- «كروكوايزيت» (كرومات) - «وولفنيت» (موليبدات) - «پيرومورفيت» (فسفات) - «ماتلوكيت» (كلرور) و «واناديت» يا وانادات سرب يافت مي‌گردد.

اين عنصر در گياهان و خاك بمقادير بسيار كم يافت مي‌شود و در اثر فيكساسيون با خاك رس به صورت املاح نامحلول درمي‌آيد در صورتي كه درخاكهائي كه خيلي اسيد باشند حلاليت آن زياد شده و در اينحال براي گياهان سميت خواهد داشت (باستثناي آنكه مقدار آن بسيار- بسيار كم باشد).

خواص- سرب فلزي است خاكستري مايل به آبي و موقعي كه بريده و قطع شود در سطح مقطع داراي جلاي درخشان فلزي است.

در هواي مرطوب روي آن قشري كه شايد اكسيد باشد و به كربنات بازيك تبديل مي‌شود تشكيل خواهد شد. سرب آن سختي را ندارد كه در اثر چكش به صورت ورقه درآمده و يا بشكل سيم نازك تبديل گردد و ليكن مي‌توان آنرا در اثر فشار به لوله تبديل نموده و يا به صورت ورقه‌هاي پيچيده بدل نمود.

سرب بخوبي و آساني در اسيدنيتريك حل مي‌شود و نيز تا حدودي در اسيد‌هاي آلي مانند اسيدسيتريك و اسيدهاي موجود در اغذيه قابل حل شدن است. همچنين سرب بواسطه وجود كربناتهاي سنگ‌هاي آهكي و گچ عمل فوق را متوقف نموده و توليد قشري در داخل لوله‌هاي سربي مي‌نمايد كه از اثر عوامل مذكوره فوق جلوگيري خواهد نمود.

مصارف صنعتي تركيبات معدني سرب و  سرب فلزي

در ساخت لوله‌ها- مخزن‌هاي آب- پوشش سقف و تهيه سيم‌هاي سرب‌دار.

در صنايع شيميائي براي اطاقهاي سربي تهيه اسيدسولفوريك- و منابع تبخير و غيره.

در ساخت گلوله‌هاي سرب و حروف چاپ و غيره.

در باطري‌‌سازي و صفحات اكومولاتور.

در تهيه آلياژهاي مختلف همراه با آنتي موآن – قلع- مس و غيره.

در رنگسازي – تيه ورني و انواع جلا ولعبها به صورت ليتارژ (مردار سنگ) (سرب سفيد و سرب قرمز) و كرومات – سولفات و تيتانات سرب.

در بلورسازي(كريستالها) و لعابهاي شيشه‌اي به صورت سرب و يا سيليكات سرب و پتاسيم.

در صنايع كوزه‌گري – سراميك‌سازي- كاشي‌سازي (به صورت لعاب‌ها و سكلس كاري در خميره‌هاي شيشه) در اينگونه صنايع ديگر مسموميتهاي چنداني ديده نمي‌شود و ليكن در ايتاليا در بعضي از كارخانجات كه موزائيكهاي لعابدار مي‌ساختند و مقدار سرب موجود در خمير لعابها بين 10 – 40% و قابليت حل آنها نيز زياد بوده است مواردي از مسمويت پيش آمد نموده كه كارگران روانه – بيمارستان شده‌اند و عوارض مسموميت باسرب آشكار گرديده است.

در ساخت لاستيكهاي حاوي ليتارژ.

در ساخت حشره‌كشها خصوصاً به صورت ارسنيات سرب.

در بعضي از انواع پلاستيك مخصوصاً نوعي كه به صورت بورات تهيه مي‌شود.

بطور خلاصه برخي فرمول املاح صنعتي سرب و مصارف آنها بشرح زير است:

فلز سرب كه به صورت آلياژ با آنتي موآن – قلع و مس همراه است.

ليتارژ كه در ساخت باطري‌هاي خشك مصرف دارد.

كلروب سرب – اغلب در موقع استعمال «فلوكس» يا ماده گدازنده در اثر حرارت دادن سرب ايجاد مي‌شود.

آلياژ معمولي حاوي سرب عبارت‌اند از:

لحيم كه آلياژي از سرب و قلع است و مقدار سرب آن 50 تا 80% است.

تايپ متال كه از سرب – قلع و انتي مو آن تشكيل شده و داراي 60 تا 90% سرب است.

ياتاقان كه آلياژي از مس – سرب و روي داراي 15- 20% سرب است.

آلياژ از مس – قلع – سرب و روي داراي 5% سرب بنام 85-three 5 bronze

املاح محلول سرب مانند استات سرب در صورتي كه بمقدار زياد و از راه خوراكي وارد بدن شوند سميت خواهند داشت و از تركيبات نامحلول مانند سولفات سرب سمي‌تر خواهند بود. همچنين مسموميت مزمن با گرد و غبار سولفات سرب، كربنات سرب و سرب فلزي بيش از استات، كلرور وليتارژ است و ثابت شده است كه حتي كرومات و سولفور سرب مراتب از املاح محلول سرب كمتر سمي است.

عمده خطرات احتمالي سرب از سرب گلداخته و مذاب و آلياژهاي مربوط به آن است كه در اثر ايجاد گرد و غبار اكسيد دو پلمپ حاصل مي‌گردد و در سطح فلز ذوب شده تشكيل مي‌شود و در اثر جابجا كردن – ريختن در ظروف و قالبها و غيره مقداري دود فلزي سرب و همچنين گرد و غبار آن ايجاد مي‌شود كه ممكن است ايجاد مسمويت نمايد. عمليات صنعتي كه در آن‌ها سرب وارد مي‌شود تعدادشان زياد و بيش از سي نوع مختلف مي‌باشد و مهمترين آنها كه ايجاد خطرات عمده مي‌نمايند عبارتند از

1- مصرف سرب مذاب به صورت اسپري                   2- مصرف رنگهاي سربي به صورت اسپري

3- سائيدن و نرم كردن سرب                        4- ريختهگري آهن و يا فولادهاي حاوي سرب و غيره

5- مخلوط كردن و بهم زدن پودرهاي سرب       6- تهيه خمير سرب براي صفحات باطري

7- برش جوش فولاد رنگ شده با سرب و تركيبات آن    8- گداختن و قالب‌‌گزاري سرب.

9- بالاخره سوزانيدن سرب.

همچنين در ذوب، نرم كردن و سائيدن بعضي از آلياژهاي سربي – باطري‌سازي- تهيه سيم‌هاي سري و كليشه‌سازي خطرات آلودگي و در معرض اين فلز قرار گرفتن وجود دارد و ليكن در لحيم‌كاري- ريخته‌گري- نقاشي با قلم و – آب دادن فولاد خطرات چندان زيادي نيست.

اكنون بعلت حذب سرب از رنگهائي كه در محلهاي مسكوني مصرف مي‌شود مسموميت نقاشان كمتر شده است ولي مصرف سرنج يا سرب قرمز در آهنهاي ساختماني باعث «پلمبيسم» يا مسموميت با سرب مي گردد خاصه آنكه اگر آهنهاي رنگ‌شده را بريده و يا جوشكاري كنند.

بعلاوه در كار كردن با رنگهاي سبز و يا زرد كه حاوي كرومات سرب هستند و همچنين ساختن شيشه‌هاي حاوي سرب و تهيه چراغهاي نئون خطراتي وجود دارد. بعلاوه در مصرف سموم دفع آفات حاوي ارسنيات سرب گاهي مسموميت‌هائي ديده شده است.

تابلو خواص فيزيكي سرب و تركيبات عمده آلياژهاي آن در صفحات آينده داده شده است.

علائم و آثار مسموميت با سرب

بطور كلي علائم مسموميت با سرب در هفت نوع مي‌توان تقسيم‌بندي نمود.

زياد شدن مقدار دفع سرب از ادرار.

ازدياد نا‌محسوس مقدار سرب خون.

زياد شدن مقدار كوپروپورفيرين ادرار.

ظهور عوارض معدي روده‌اي از قبيل – قولنج روده – يپوست- حال تهوع.

ظهور تغييراتي در خون از قبيل پيدا شدن سلولهاي منقوط و كم‌خوني.

ضعف و پيدايش علائم مخصوص و سستي در مچ دست و قوزك پا.

عوارض مغزي «آنسفالوپاتي» از قبيل سردرد – توهمات و فكر و خيال بيهوده – اغماء و بالاخره مرگ.

مرحله آخر نزد افراد بالغ به ندرت ديده مي‌شود مگر افرادي كه بمقداري تركيبات آلي سرب مانند تترااتيل سرب جذب بدنشان شده باشد ولي بيشتر در اطفال كه بنحوي باسرب مسموم شده باشند (از جويدن رنگهاي حاوي سرب و غيره) ديده مي‌شود.

در موارديكه مسمويت از طريق استنشاقي باشد مي‌توان هواي كارگاه را مورد تجزيه قرار داد بشرطي كه وضع آن از لحاظ آلودگي ثابت باشد و در موارديكه كارگران از وسايل استحفاظي مانند ماسك و غيره استفاده مي‌كنند بهتر است از مواد بيولوژي مانند خون و ادرار – تجزيه را بعمل آورد.

اندازه‌گيري كوپروپورفيرين در ادرار مكمل اندازه‌گيري سرب در خون يا ادرار است. اگر مقدار سرب ادرار بالا باشد و كوپروپورفيرين در حد طبيعي و معمول، دليل بر آنست كه شخص اخيراً در معرض خطر سرب قرار گرفته و يا آنكه نمونه آلودگي داشته است و برعكس نيز اگر مقدار كوپروپورفيرين بالا باشد (بيش از يك ميليگرم در هر ليتر ادرار) و وجود سرب در ادرار و خون بيش از اندازه معمولي دال بر وضع خطرناك شخص است كه بايد مورد توجه قرار گيرد.

هر چند كه ازدياد مقدار كوپروپورفيرين ممكن است علل ديگري غير از مسموميت سرب داشته باشد وليكن اينگونه موارد كمتر ديده شده و فقط كارگرانيكه اعتياد به خوردن مشروب به حد زيادي دارند مقدار كوپروپورفيرين آنها بالا است.

اگر شخصي با تترااتيل سرب كار كند وجود سرب در ادرار شاخص ارزنده‌تري از وجود سرب در خون مي‌باشد و بهرحال تا كنون به خوبي ثابت نشده است كه ازدياد مقدار كوپروپورفيرين در ادرار نشانه شروع مسموميت با تترا اتيل سرب مي‌باشد.

اكنون به علت بهبود مراقبت‌هاي پزشكي و ايجاد طرق بهتر بمنظور كنترل دود و گرد و غبار سرب، بندرت پاراليزي-عوارض روحی و ايجاد خطوط آبی رنگ، روی لثه‌ها ديده می‌شود و وجود اين علائم معمولاً نشانه پيشرفت سريع مسموميت است.

عوارض روحی و روانی مانند«لتارژی»- بيحالی- كودنی و ضعف حافظه ممكن است در اثر مسموميت از استنشاق بعضي از تركيبات سرب خصوصاً تترااتيل سرب اتفاق افتد. معمولا شكايت شخص از كوتاه شدن نفس(تنگ نفس) و بيحالي عمومي است. در موارد سخت ممكن است قولنج روده‌اي مشاهده گردد و دردهاي نامعلومي در دست وپا و يا گاهي حالت تهوع و ضعف عمومي در شخص ايجاد شود.بعلت تخريب سريع گلبول‌هاي قرمز خون توسط اين ماده مي‌توان اولين علائم نظري را در آزمايشات خون ملاحظه كرد. اين علائم عبارتند از پائين آمدن ارزش هموگلبين- كم شدن تعداد گويچه‌هاي سرخ و كم‌خوني. چون گويچه‌هاي سرخ شكسته و از هم پاشيده مي‌شوند نسوج مولد خون (خونساز) به منظور جبران اين كمبود شروع به توليد گلبولهاي سرخ جديدي مي‌نمايند كه تعداد زيادي از آنها بطور زودرس و نارس در خون ديده خواهد شد.

موقعي كه اين گلبولها با رنگهاي مناسب بازيك رنگ‌آميزي شود مي‌توان آنها را در حاليكه داراي دانه‌هاي بسيارريزي هستند مشاهده كرد و آنها را بنام گلبولهاي سرخ منقوط مي‌خوانند. مشاهده اينگونه سلولها در افراديكه براي مدتهاي طولاني با سرب و تركيبات آن سرو كار دارند خود وسيله قابل اطميناني است.

البته وجود اينگونه سلولها فقط اختصاص به مسموميت سرب ندارد و مي‌توان آنها را در ساير بيماريهائي كه گويچه‌هاي قرمز شكسته مي‌شوند مشاهده كرد. بايد ساير عوارض و نشانه‌هاي كلينيكي- تاريخچه تماس با سرب- و وجود سرب در ادرار و خون را همراه با وجود سلولهاي منقوط در مورد مسموميت‌هاي احتمالي سرب تواماً در نظر داشت. از طرفي بايد دانست كه بعلت شكسته شدن و تخريب گلبولهاي سرخ خون مقداري هموگلوبين در خون آزاد مي‌شود و در اثر فعل و انفعالات خاصي ايجاد پورفرين مي‌گردد كه از طريق ادرار دفع مي‌شود و بدين ترتيب وجود پورفرين و كوپروپورفرين در ادرار ممكن است دال بر مسموميت سرب باشد.

اگر نزد عده‌اي از كارگران كاهش متوالي گويچه قرمز و كم شدن ارزش هموگلوبين ديده شود بايد آنها را بيشتر تحت نظر گرفت و اگر علاوه بر كم خوني پيشرفته زياد شدن گلبولهاي منقوط نيز تشخيص شود بايد آزمايش اندازه‌گيري سرب در ادرار انجام شود. آزمايش خون براي يافتن علائم اوليه كم‌خوني و جستجوي گلبولهاي منقوط براي كساني كه با سرب كار مي‌كنند متد نسبتاً با ارزشي است و مطالعه و بررسي نتايج به دست آمده اغلب وجود مسموميت ابتدائي و بدوي را قبل از آنكه علائم كلينيكي آشكار شود بما خواهد داد. بايد گفت كه هر موقع كه تخريب گلبولها اتفاق افتد تعداد گلبولهاي منقوط زياد مي‌شود و هميشه ازدياد گلبولهاي منقوط ربطي با جذب سرب ندارد و چه بسا ممكن است در بعضي از كارگران كه با سرب كار مي‌كنند تا حد 500 الي 1000 گلبول منقوط در هر يك ميليون گويچه قرمز، ديده شود و ليكن وضع شخص عادي باشد.

تعداد گلبولهاي منقوط در لام و شمارش آنها نيز بستگي به متد مورد آزمايش و طرز جستجو دارد اگر لام را با نوري كه زمينه سياه داشته باشد به‌بينيد تعداد آنها بيش از موقعي است كه لام رگ شده را مستقيماً مورد آزمايش قرار دهند. معمولاً شمارش بيش از 3000 عدد از اين گلبولها در هر يك ميليون گلبول قرمز را مي‌توان مشكوك فرض نمود.

جذب سرب

جذب سرب از راه معدي-روده‌اي بسيار كم است و تقريباً كليه سربي كه از اين راه وارد بدن شود از دستگاه جهاز هاضمه عبور كرده و از راه مدفوع دفع می‌شود.( كهو عقيده دارد كه فقط 10 يا كمتر از كليه مقدار سربي كه وارد بدن می‌شود به نسوج- خون، مايعات و ترشحات بدن می‌رسد. نزد كارگراني كه در صنايعي كه گرد و غبار و بخارات و دود سرب توليد مي‌كند كار مي‌كنند مقدار معين از اين ماده از راه دستگاه تنفس جذب مي‌شود و مقداري از آن مجدداً با هواي شهيق خارج مي‌شود و يا در قسمت فوقاني دستگاه تنفسي جمع گرديده و مجدداً بلع مي‌گردد.

جذب سرب معدني از راه پوست قابل ملاحظه نيست ولي به عقيده (پاتي) استات و اولئات سرب از راه پوست مي‌توانند بمقادير قابل ملاحظه‌اي جذب شود.

تترااتيل سرب از طرف ديگر مي‌تواند چه به صورت مايع و يا بخار از راه پوست وارد بدن شود «مارچنكو و بيليكيس»

دفع سرب- سرب از راه ادرار و بمقدار زيادتر از راه مدفوع دفع مي‌گردد.

نزد اشخاص معمولي كه احتمال تجمع سرب در بدن آنها نمي‌رود مقدار سرب دفع شده از راه مدفوع به همان مقدار است كه از راه خوراكي (غذا و غيره) وارد بدن آنها مي‌شود. در اينگونه افراد تعادلي از اين نظر برقرار است كه در آن دفع با جذب برابري مي‌نمايد و مقدار سرب دفع شده از راه ادرار نيز جزئي است و تقريباً ثابت مي‌باشد. حدود تغييرات آن بين 01/0 تا 08/0 ميليگرم در ليتر است. (تومپست و آندرسن) حد متوسط 05/0 براي ادرار و 22/0 ميليگرم براي مدفوع داده‌اند. بدين ترتيب در مورد ادرار غلظت بستگي به مقدار ادرار ترشح شده دارد. موقعي كه سرب از راه دستگاه گوارش بيش از آنچه معمولاً در اغذيه و نوشيدني‌ها وجود دارد وارد بدن شود، مقدار آن تا حدودي كه قابل اندازه‌گيري است در هنگام جذب، و سپس مدتي پس از آن بالا مي‌رود. مقدار آن را در اين مورد «الگي» و همكارانش 15/0 ميليگرم در ليتر به عنوان «حد استانه» مسموميت‌هاي سرب تعيين نموده‌اند.

وجود و ترشح سرب را از راه عرق محققين اوليه در نظر نداشته و وجود آن را روي پوست نوعي آلودگي پوست مي‌دانستند و ليكن بعدها با آزمايش‌هاي مخصوص و قرار دادن تيكه‌هاي پنبه روي بدن بيماراني كه مسموميت سرب داشته‌اند و يا استات سرب خورده بودند توانستند با مقايسه مقادير سرب نزد اين بيماران و اشخاص عادي و با تعيين مقدارهاي دقيق تفاوت بين دو آزمايش را تعيين و در نتيجه مقدار آن را از راه عرق نشان دهند. حد دفع شده سرب (از را عرق) نزد بيماراني كه سرب وارد بدنشان شده بود در دوران جذب و هضم آن بين 012/0 تا 024/0 و تا 05/0 ميليگرم در ليتر بوده است.

تجمع سرب- قبل از سال 1942 كه تجمع و ذخيره شدن سرب در استخوان‌ها مورد توجه نبود وجود اين ماده را در استخوانها با مقايسه با پخش و وجود آن در عضلات و نسوج، بي‌اهميت مي‌دانستند ولي بعدها معلوم شد كه در عضلات صاف و ماهيچه‌ها سرب باقيمانده و ته‌نشين شده پيوند محكمي نداشته و بزودي در طول زمان مقدار آن كمتر مي‌شود وليكن بالاترين حد موجود و زيادترين مقدار اين ماده، در استخوانهاست كه باقي مي‌ماند (فرهال و ميلر)

سرب در جنين- در مادراني كه به سرب آلودگي پيدا نكرده‌اند انتشار و پراكندگي سرب در نسوج جنين و اعضاء مربوطه به مانند اشخاص بزرگ است و در استخوانها همراه با نشو و نماي آنها مقدار اين ماده نيز زيادتر مي‌شود.

بر حسب نتايجي كه از تجزيه و تعيين مقدار سرب در اعضاء و نسوج جنين و پلاسنتا و خون جنيني بدست آمده نشان داده شده است كه تماس بيش از حد مادر به سرب باعث مسموميت جنين خواهد شد و عقيده بر آن است كه سرب از پلاسنتا گذشته و به جنين خواهد رسيد و مقدار سرب در استخوانهاي جنين نسبت به رشد جنين و بالا رفتن مقدار خون نيز بيشتر خواهد شد.

معالجه مسموميت‌هاي سرب- تا سالهاي متمادي معالجه ساتورنيسم بر مبناي معالجه با كالسيم قرار داشت و داروهائي مانند سيترات‌ها و BAL به مصرف ميرسيد كه در عين حال خود مضراتي دارا بوده‌اند پيدايش كمپلكسون‌ها يا «كيليتاجنتز» خصوصاً (اتيلن دي‌آمين تترا استيك اسيد) كه به نام «ورسون» و يا «اداتاميل» نيز ناميده مي‌شود معالجه مسموميت با سرب را منطقي‌تر ساخته است.

اين تركيبات اگر به صورت تزريق داخل وريدي به صورت ملح سديم و كلسيم مصرف شود كه به نام «كالسيم دي‌سديم ورسنات» ناميده مي‌شود تا حد 10 الي30 مرتبه مقدار سرب ادرار را افزايش مي‌دهد و پس از مدت كوتاهي عوارض و علائم مسموميت از بين رفته و مقدار كوپروپورفيرين ادرار نقصان مي‌يابد.

اگر «اي‌دي‌تي‌آ» از راه خوراكي مصرف شود تغيرات وضع بيمار و بهبود او چندان سريع و رضايت‌بخش نيست زيرا فقط سهم جزئي و فقط تا حدود 1% از (اي‌دي‌تي‌آ) خورده شده جذب خواهد شد و (اي‌دي‌تي‌آ) روي مقدار سرب خون تأثير زيادي نخواهد داشت و همچنين اين جسم اگر به مقادير زياد از راه خوراكي تجويز شود ممكن است روي كليه‌ها اثر بگذارد.

سم‌شناسي سرب

تاريخچه- عوارضي كه امروز به عنوان عوارض مسموميت سرب شناخته مي‌شوند اغلب از زمانهاي قديم معلوم و روشن بوده است. سقراط در سال 730 قبل از ميلاد حمله‌هاي سخت قولنجي را نزد اشخاصي كه كارشان تصفيه و خالص نمودن فلزات بوده است شرح داده و همچنين مصريهاي قديم خواص سرب را به عنوان ماده « آدم‌كش يا هموسيدال» بخوبي مي‌دانسته‌اند. ارتباط بين عوارض مسموميت با سرب و استفاده از آن در صنعت از مدتها قبل روشن بوده است. مسموميت‌هاي صنعتي حاصل از سرب نزد كارگران معادن سرب به صورتهاي بسيار مخوفي ديده شده است وليكن به طور كلي «بيماري معدن‌چيان» كه در قرن شانزدهم هم توسط «پاراسلوس» و در قرن 17 توسط «پانسا» شرح داده شده است اختصاص به سرب تنها ندارد. در سال 1831 « تاكراه» براي اولي بار ارتباط بيماري كارگران را با سرب بط.ر مشرح تفسير نموده و بيان داشته است. او مي‌گويد كه كارگران معادن سرب از شغل خود رنج مي‌برند و مرگ و مير بين آنها بسيار زياد است. همچنين «ويليام» در سال 1857 راجع به كارگران معادن سرب «دربي‌شاير» انگلستان مي‌گويد كه به طور‌كلي مي‌توان كارگر معدن سرب را از رنگ پريده صورت او تشخيص داد.

در انگلستان تا سال1912 كه «لگ‌وگودباي» كتاب معروف خود را تحت عنوان «مسموميت ازسرب و جذب آن» انتشا‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ر دادند اصولا مسئله مسموميت با سرب و موضوع معدنچيان سرب و صنايع سفالي و كوزه‌گري و صنعت نقاشي و ساير حرفه‌هائي كه با سرب سروكار داشتند. چندان طرف توجه نبود و از اين سال ببعد اين مسائل اهميت خود را بازيافته‌اند.

در امريكا سوابق تاريخي مسموميت سرب از سالهاي 1953 و 1954 توسط مكاري و ماك كورد» در يك سري مقالات در مجلات 22 و 23 نشريه «پزشكي صنعتي و جراحي» تشريح گرديد. در اين مقالات مسموميت‌هاي حاصل از سرب در موارديكه ارتباط با مسموميت‌هاي حاصل از آلودگي‌هاي موارد غذايي – داروجات- مواد آرايشي- رنگ- لعابهاي سراميك – استخراج معادن و ساير مصارف آن دارد تشريح گرديده و موارد مقايسه‌اي مسمويمت را در ازمنه قديم و آنزمان نشان داده شده است. از آنزمان تا كنون وضعيت مسموميت سرب تا حد زيادي روشن‌تر شده و تغييراتي يافته است. اكنون بعصي از عوارض فوق‌العاده شديد مخصوصاً آنسفالوپاتي تقريباً به هيج وجه در اين صنعت ديده نمي‌شود و توسط تكنيك‌هاي آزمايشگاهي مي‌توان سرب را در هوا و يا در خون و ادرار اندازه‌گيري كرد. همچنين كاهش چشم‌گير مواردي كه به عنوان مسمويمت واقعي سرب قلمداد مي‌شود و ظهور عوارض سخت آن كه بندرت اتفاق مي‌افتد در خور توجه است.

مهمترين تركيبات خطرناك سرب كه در صنعت مصرف مي‌شوند تركيباتي از آن هستند كه داراي حلالت بيشتري مي‌باشند. كرومات و سولفور سرب بدون شك از استات و كلرور و اكسيد سرب كمتر خطر دارند و ليكن «الكنز»(1959) عقيده دارد كه مسموميت‌هاي مزمن حاصل از گرد و غبار سولفات، كربنات و سرب فلزي مصرف مي‌شود مثل لحيم‌كاري با سرب و حروف‌ريزي اگر حرارت از 500 درجه سانيتگراد بالاتر باشد ممكن است غلظت دود سرب در هوا بحدي برسد كه ايجاد مسمويمت‌هاي شديد كند و بدين ترتيب جذب اين ماده از راه ريه‌ها سريع‌تر و اثراتش شديد‌تر خواهد بود.

مسموميت‌هاي حاصل از تركيبات معدني سرب به طور كلي اكنون مطالعات مسموميت خاصل از سرب بحدي پيشرفته است كه مي‌توان كليه عوارض حاصل از آنرا شناخت و بايد گفت موضوع سرب و مسموميت آن بقدري وسيع است كه كتابهاي اختصاصي درباره اين ماده نوشته مي‌شود. از طرفي بايد دانست كه عوارض پاتولژي سرب معدني و تركيبات آلي سرب كاملاً متفاوت است و هر كدام اثرات مختلف و نحوه تأثير جداگانه‌اي دارند.

عوامل مسموميت‌هاي حاصل از تركيبات سرب- اولين علائم مسموميت سرب عبارت‌اند از خستگي – بهم‌خوردن وضع خواب و يوبست- اگر تماس فرد بيشتر شود در اين صورت عوارض ديگري از قبيل قولنج- كمخوني و نوريت حاصل مي‌گردد و بالاخره آخرين عوارض حاصل كه به صورت حاد ظاهر مي‌شوند و موارد آن نادر است و گاهي نزد بچه‌ها در اثر جذب از راه خوراكي اتفاق مي‌افتد آنسفالوپاتي است.

آنسفالوپاتي- اين عارضه در انگلستان از سالهاي متمادي شناخته شده و بتناسب از سال‌هاي 1900 تاكنون موارد ان نقضان يافته است.

اين عارضه نمونه‌اي است كه فقط در موارديكه از كليه پيشگيري‌هاي لازم غفلت شده باشد، بطور نادر اتفاق مي‌افتند. همچنين تفاوتهائي بين سندرم‌هاي مغزي حاصل از مسموميت تركيبات معدني سرب و مثلا تركيبات آلي مانند تترااتيل سرب وجود دارد. در مسموميت با تركبات معدني پيش‌بيني دوره ناخوشي روشن‌تر و اثرات سم‌كم دوامتر و كمتر همراه علائم خارجي مانند از بين رفتن ديد(كوري)- فلج عضلاني و Aphasia مي‌باشد.

بطور كلي عوارضي كه منجر به انسفالوپاتي ممكن است بشود عبارت‌اند از سردرد – بي‌اشتهائي- انور كسي- ضعف- كم شدن وزن و سپس امكان پيدايش لرزه در لبها و دستها – از دست رفتن قدرت در يك يا هر دو دست – عدم تعادل در راه رفتن و سپس دوبيني عدم تمركز فكري و عصبانيت و دچار تخيلات شدن. ممكن است مسمويت موقعي مشهود شود كه علائم كم‌خوني را نشان دهد و نيز شمارش گلبول قرمز و مقدار هموگلوبين نقصان يابد. همچنين در اين حال ميتوان گلبولهاي سرخ منقوط را بمقدار نسبتاً زياد مشاهده نمود و شمارش رتي كوليست تغيير مي‌نمايد و به حدود 5/4 درصد مي‌رسد. در حالات انسفالوپاتي مايع نخاعي تحت فشار زياد قرار مي‌گيرد و تعداد سلولها در هر ميليمتر مكعب تقريباً به 10 خواهد رسيد و مقدار سرب در ادرار و خون و مايع نخاعي بيش از حد طبيعي خواهد بود.

در مورد كودكان اين وضع شديد‌تر خواهد بود و اغلب منجر بمرگ مي‌شود و در صورت زنده بودن كودكاني عقب‌افتاده خواهد بود.

كوليك(قولنج)- قولنج حاصل از مسموميت سرب بعنوان شاهدي از مسموميت حاد سرب است. قولنج سرب ارتباطي با مقدار سرب خون ندارد(ويجاني وزورلو). همچنين مي‌توان گفت كه علت آن نه ابتلاء مستقيم نسوج روده‌هاست بلكه در اثر تغييراتي است كه در سيستمهاي مستقل بدن بوجود مي‌آيد.

آنمي- كم‌خوني حاصل از سرب معمولاً خيلي شديد نيست ولي به صورت «آنمي هيپو- كروميك» مشاهده مي‌شود. تعداد گلبولهاي سرخ در حالات متوسط كم‌خوني معمولاً بين 4 الي 5/4 ميليون در ميليمتر مكعب و مقدار هموگلوبين 70 – 80% و اندكس رنگ‌سنجي آن تقريباً 8/0% مي‌باشد.

نكته مهم در تغييرات وضع خون، بالا بودن تعداد بازوفيلهاي منقوط است. معمولا تعداد رتيكوليست‌ها زياد شده و همچنين Polychromasia ديده مي‌‌شود.

شكسته شدن گلبولهاي قرمز در حيوانات تركيب آهن را در طحال نشان دهده است. علت تخريب گلبولهاي سرخ را دانشمندان در اثر صدماتي مي‌دانند كه به سلولهاي سطحي «پري فرال» وارد مي‌شود، و در اثر گردش سرب غشاء آنها شكننده مي‌شود. و به طور كلي مكانيسم مزبور در اثر تماس با سرب موجود در پلاسماست كه باعث ازدياد خاصيت شكنندگي گلبولها مي‌شود.

عده‌اي ديگر از دانشمندان عقيده دارند كه تخريب گلبولهاي سرخ با رها شدن گلبولهاي قرمز نارس همراه است و در عين حال مقدار مصرف اكسيژن گلبولهاي منقوط و رتيكولوسيت‌ها بيش از گلبولهاي رسيده و معمولي است. بالاخره اين عقيده وجود دارد كه سرب از ايجاد و تكوين سنتز(هم) كه در اثر عمل آنزيمي مخصوص انجام پذير است جلوگيري مي‌نمايد.

در اثر تجسساتي كه در سال 1955توسط «اريكسن» با استعمال رديابهاي راديواكتيو به عمل آمده است معلوم شده كه سرب با سنتزمپروتوپورفيرين» مغايرت دارد و ليكن روي تشكيل آهن اثر ندارد.

تغييرات مغز استخوان- در مورد تغييرات مغز استخوان در مسموميت با سرب و اختصاصات مورفولوژي سلولهائي كه گويچه قرمز ميسازد. گزارشات مختلفي موجود است.

«بري تيك‌ و اند كار» ازدياد شديد اريتروسيت‌هاي مغز استخوان را در بعضي از مسمومين ذكر نموده‌اند كه مهمترين اثر آن وجود تعداد زيادي گلبولهاي سرخ منقوط و غير نرمال بودن هسته سلولهاست.

«داويد»(1959) تغييرات مورفولژي اريتروبلاست‌ها را به صورت تغيير شكل اختصاصي هسته وجود «پارااريتروبلاستها» و تغييرات در حجم گلبولها و همچنين كمي مقدار هموگلوبين آنها را ذكر نموده است.

به علاوه وجود سلولهاي «سيدروسيت» و «رتيكولوآندو تليال» بتعداد بسيار زيادتر از حد طبيعي كه در آنها مقدار آهن فوق‌العاده بالاست، بر هم خوردن تعادل جذب و دفع(متابوليسم) اين ماده را در سلولها نشان ميدهد و در اين موارد پلاسما داراي گلبولهاي بازوفيل منقوط و مجزا مي‌باشد.

در مورد مكانيسم اثر سرب در تغييرات حاصله در سلولهاي خوني بايد گفت دليل تغييرات در مغز استخوان تا اندازه‌اي روشن نيست ولي به طور كلي نظر بر آن است كه اين سم ايجاد «هيپراستي مولاسيون» نموده و سپس رشد و رسيدن گلبولها را به تأخير مي‌اندازد و بالاخره كم‌خوني هموليتيك با وضع مشخص حاصل مي‌گردد.

نوريت‌هاي سطحي- نوريت سطحي كه بنمام (لدپلازي) خوانده مي‌شود در اصل قلنج شدن عضلات دستها و پاهاست كه در اين صورت كنترل مچ و قوزك پا از بين مي‌رود و اين عوارض اكنون به طور خيلي نادر ممكن است اتفاق افتد. در اين حالات عضلات مچ دست و يا قوزك پا سست و شل شده و قدرت خود را از دست مي‌دهد.

مواقعيكه كنترل مچ دست از دست مي‌رود معمولا ابتدا فلج در عضلات منبسط‌كننده انگشتان اتفاق مي‌افتد كه معمولا از ابتدا در دست راست در اشخاصي كه با دست راست كار مي‌كنند شروع مي‌شود و ممكن است هر دو دست را فرا گيرد. اين عارضه در پا كمتر اتفاق مي‌افتد.

رعشه و لرزه(ترمور) نيز عارضه ديگري است كه  بطور خفيف گاهي در كارگراني كه با سرب كار مي‌كنند در سابق ديده شده است و ليكن اكنون تقريباً وجود ندارد.

حاشيه بورتون يا خط سرب يا خط آبي- اين علامت و عارضه به عنوان نشانه جذب بسيار زياد سرب شناخته شده است و ليكن معمولا هميشه نمي‌تون آنرا در مسموميت‌هاي واقعي سرب نزد افراد مشاهده كرد. اين نشانه عبارت است از رسوبات ذرات و موادي برنگ آبي‌تيره متمايل بخاكستري كه در روي لثه‌ها به صورت خطي ديده مي‌شود.

بايد اين حاشيه را از تغيير رنگ لثه‌ها در اثر پيوره و تارتر و رسوبات عادي پاي دندان اشخاصي كه به دندان خود توجه نمي‌كنند تميز داد. به علاوه اين نشانه از خطوط و حاشيه‌هاي سياهرنگي كه معمولا روي لثه كارگران سياهپوست ديده مي‌شود متمايز است.

محققين معتقدند كه حاشيه بورتون در اثر وجود سولفور سرب است كه ايجاد مي‌شود بدين معني كه سربي كه توسط جريان خون به لثهها حمل مي‌شود توسط گاز هيدروژن سولفوره كه در اثر تجزيه بعضي از پروتئين‌هاي غذائي و مخصوصاً در افرادي كه دهان ناسام دارند به سولفور سرب تبديل مي‌شود.

در بعضي از موراد اين خط به طو كامل و وضوح روي همه دندانها ديده نمي‌شود بلكه فقط به صورت دانه‌ها و گرانول‌ها روي يك خط يا چند دندان مشاهده مي‌گردد و اينگونه دانه‌ها نيز ممكن است پس از چند هفته متوقف شدن جذب سرب ناپديد شوند ولي برعكس در موارديكه خط آبي سرب(حاشيه بورتون) خيلي واضح روشن است براي ماههاي طولاني پس از برطرف شدن مسموميت و جذب سرب بازهم پاربرجا خواهد بود.

زود از دست رفتن دندانها- در بعضي از كارگراني كه با سرب كار مي‌كنند از دست رفتن دندانها در سنين پائين ديده شده است و آنرا يكي از علائم مسموميت سرب دانسته‌اند.

«كوالش» مطالعاتي در مورد ارتباط سرب با تغييراتي كه روي استخوانهاي فك كه بالاخره منتهي به سست شدن دندان و افتادن آن مي‌شود بعمل آورده و اين مطلب را با انجام آزمايشاتي بر روي حيوانات ثابت نموده است. اين دانشمند در خرگوشهائي كه با كربنات سرب آنها را مسموم نموده بود مشاهده كرد كه استخوانهاي فك آنها «دي كالسفيه» شده و در آنها زنگ مخصوص و اوستوكالسي پيشرفته‌اي ايجاد شده است.

مكانيسم اين عمل بر مبني دي‌منيراليزه شدن شيميائي قرار دارد كه در آن كالسيم استخوان بوسيله سرب جانشين شده و در خون سرب به صورت فسفات كلوئيدي نوع دوم وارد مي‌گردد و سپس به صورت فسفات نوع سوم را سبب مي‌شود.

بطور كلي آزمايشاتي كه روي حيوانات آزمايشگاهي انجام گرفته است نشان داده كه سرب سم كليوي و عروقي است و باعث تغييرات و ضايعاتي درآورندهاي كليوي و عروقي ميگردد كه اغلب به صورت هموراژيها بسيار كوچك و متعدد خودنمائي كرده و باعث ضخيم شدن جدار عروقي خوني مي‌گردند كه بالاخره منتهي به «نفرواسكلروز» مي‌شود.

بدين ترتيب مي‌توان سرب را سم عروقي دانست كه اثر آن روي مكانيسم عمل كليه‌ها در انسان ايجاد حالت مرضي خاص مينمايد كه بنام «بيماري مزمن برايت» معروف است.

در آزمايشات هيستولژيكي نسج كليه، در بيمارانيكه در اثر مسموميت سرب مبتلا به نارسائي كليوي همراه با فشار خون شده‌اند نتايجي كه دليل بر وجود «نكروز شرياني» بدخيم باشد ديده شده است و اين وضع بكلي از بيماراني كه مبتلا به فشار خون و نارحتي‌هاي كليوي هستند متمايز است. بطور كلي آلبومينوري در مسموميت با سرب كمتر ديده مي‌‌شود و همچنين بالا بودن فشار خون در كارگراني كه با سرب سروكار دارند زياد نيست و عده‌اي عدم وجود فشار خون را بعلت كافي نمودن مقدار و كم بودن تماس با سرب و عدم وجود بياري برايت مي‌دانند و ليكن بايد گفت كه بهبود شرايط محيط كار در اين موراد سهم عمده‌اي را دارد.

جذب سرب

به طور كلي بايد گفت كه خطر جذب دائمي سرب به مقاديري كه ايجاد عوارض كلينيكي و علائم مسموميت نمايد، به علت آن است كه ممكن است اين جذب موقعي به حدي برسد كه  از محد مجاز آستانه» تجاوز نمايد و در اين حال عوامل مداخله كننده‌اي باعث عوارض متابوليك مخصوص مي‌شوند و عوارض مسمويمت خودنمائي خواهد نمود.

تشخيص و شناسائي شديد سرب- براي تشخيص سرب و امكان مسمويمت با آن آزمايشات زير توصيه مي‌گردد:

آزمايش خون جهت كم‌خوني- جستجوي گلبولهاي منقوط ورتيكولوسيتوز و آزمايشات با آن آزمايشات زير توصيه مي‌گردد:

آزمايش خون جهت كم‌خوني – جستجوي گلبولهاي منقوط ورتيكولوسيتوز و آزمايشات ادار و مدفوع جهت سرب در مقداري بيش از حد معمول و بالاخره آزمايش ادرار از نظر مقدار كوپروفرين و دلتا آمينولونيك اسيد و دلتا آمينولولونيك ديهيدروژناز.

الف- آزمايشات خون- كم خوني(آنمي) در صورتي كه با عوارض كلينيكي همراه نباشد معمولا سبك است و در اينحالت مقدار گلبولهاي سرخ خون كمتر از چهار ميليون در هر ميليمتر مكعب نمي‌باشد. مقدار هموگلولين نيز بين 75 الي 80 درصد خواهد بود.

در مواقعي كه كم‌خوني شديد نيست گاهي عوارض مخصوصي از قبيل نوعي رنگ‌پريدگي و زردي ديده مي‌شود ه با رنگ پريدگي‌هاي حاصل از ساير كم‌خوني‌ها كه بعلت سرب نيستند. مانند رنگ‌پريدگي و زردي كارگراني كه در شرايط گرماي زياد و كمبود هوا كار مي‌كنند متمايز است. در رنگ‌پريدگي حاصل از سرب در چهره شخص نوعي رنگ مخصوص خاكستري و سربي رنگ مشاهده مي‌شود كه اغلب در اطراف بيني و شقيقه‌ها با آثار ديگري مانند جاي فشار و صدمه‌هاي جزئي همراه است و دانشمندان آنرا به علت اسپامسم عروق شعريه پوست صورت مي‌دانند.

بازو فيلي منقوط- گلبولهاي منقوط در مسموميت‌هاي سرب در انسان و همچنين در حيوانات آزمايشگاه بخوبي شناخته شده است. هر چند كه اينگونه سلولها در كم‌خوني‌هاي هموليتيك كه ارتباط با مسمويت سرب ندارند نيز ديده مي‌شود و ليكن وجود آن بمقدار زيادتري در كارگراني كه با سرب كار مي‌كنند و داراي عوارضي كلينكي و يا علائم كم‌خوني شديد هم نيستند دليل واضح و روشني براي تشخيص در جذب سرب مي‌باشد.

ارتباط بين تعداد گلبولهاي منقوط و درجه سرب نيز مورد مطالعه فراوان قرار گرفته و عقائد مختلفي در مورد آن اظهار شده است.

به طور كلي بايد گفت كه مشاهده وشمارش لام خوني جهت جستجوي گلبولهاي مزبور با نور معمولي در زمينه  تاريك و روشن تفاوت فاحشي در تعداد آنها خواهد داشت و حتي اين تفاوت گاهي تا دو برابر مي‌شود.

حدودي كه در ان تعداد گلبولهاي منقوط در مورد مسموميت با سرب هشدار مي‌دهد، هرچند كه در افراد مختلف نيز متفاوت است، عددي است بيش از ده هزار عدد در ميليون( در متد زمينه تاريك) كه مي‌توان آنرا علامت خطر دانست و در اين موارد هرچند كه نزد كارگر علائم خاصي كلينيكي و يا فيزيكي حاصل نشده باشد بايد او را از كار معاف نمود. ضمناً بايد گفت كه «پولي كرومازي» نيز قبل از  پيدايش بازوفيل منقوط مشاهده مي‌شود و بايد دانست كه در طريقه شمارش و در زمينه روشن گاهي ممكن است بعضي از گلبولهاي بازوفيل را كه گرانولهاي بسيار ريز دارند نيز بحساب گلبول‌هاي منقوط در تعدادي از كارگران كه در يك محل بطور دستجمعي كار مي‌كنند داراي ارزش بيشتري است تا اينكه در مورد يك كارگر و يا كارگران انفرادي مطالعه شود.

شمارش رتيكولوسيت‌ها- بعضي‌ها تصور مي‌كنند كه بالا بودن رتيكولوسيت‌ها نشانه جذب سرب است و ليكن اين مطلب خيلي صادق نيست و مانند گلبولهاي منقوط دليل واضحي نمي‌باشد و نمي‌توان آنرا در موارد انفرادي دليل بر تشخيص مسموميت دانست. از طرفي بايد گفت كه هرگاه تعداد گلبولهاي منقوط بالا باشد امكان بالا بودن تعداد رتيكولوسيت‌ها و سلولهاي  «پولي كروماتوفيليك» نيز زياد است.

شمارش گلوبولهاي «سيدرو سيت»-  سيدورسيت ها در واقع همان ارتيروسيت‌ها ميباشند كه داراي مقادير جزئي از آهن غير هماتيني هستند و مي‌توان آنها را توسط «دي‌پيريدين» و تيوسيانات پتاسيم رنگ‌آميزي كرد.

اينگونه گلبولها در واقع سلولهاي پير و فرتوتي هستند كه به تعداد زياد در موراد آنمي هموليتيك و مواقعي كه از بين رفتن و تخريب گلوبولهاي قرمز اتفاق مي‌افتد ديده مي‌شوند. تعداد آنها معمولا در حالت طبيعي از5/ تا 8/0 درصد و ممكن است در موارد مسمويت با سرب به 10 تا 30% هم افزايش يابد.

معالجه مسمويمت‌هاي سرب

عملا كليه متدهاي قديمي درمان سرب از قبيل تجويز سيترات‌ها – كالسيم و BAL اكنون كنار گذارده شده و متد كيليت شدن كه اولين بار توسط «بسمن» و همكارانش كه در 1952 در كنفرانس مسموميت سرب در بيمارستان عمومي ماساچوست عنوان شده است جاي آنرا گرفته است.

نخستين بار در طفل سه ساله‌اي كه از رنگهاي كنار پنجره در مدت دو ماه مرتباً خورده بود و ناگهان به تشنج مبتلا شده بود 50 ميلي‌گرم «كلسيم اي‌دي‌تي‌ا» در 50 سانتيمتر مكعب سرگرم گلوكوزه از راه وريدي تجويز گرديد ولي بعلت بالا رفتن فشار خون و كم شدن اردار براي دور روز تجويز دارو قطع گرديد. در اين بيمار تعداد رتيكولوسيت‌ها 4% و براي اولين بار گلبولهاي بازوفيل منقوط در آزمايش خون مشاهده شده بود. پس از بهبود عوارض كليوي و مشاهده عوارض آنسفالتيكي مجدداً تجويز دارو ادامه يافت و رويهمرفته 5/6 گرم براي مدت 12 روز تجويز شد. نتايج بعدي خوب بود كه بالاخره دارو قطع گرديد و بعداً نيز عوارض بازگشت ننمود. از آن تاريخ اثر «ورسنات» يا كلسيم «اي‌دي‌تي‌ا» محرز گشت و از طرف عده زيادي از محققين اروپائي و امريكائي تائيد شد. اولين گزارش در اينمورد از «جايلز» و همكارانش در 1955 منتشر شده است.

بطور كلي «اي‌دي‌تي‌ا» يا اتيلن دي آمين تترا استيك اسيد و يا ورسنات عبارت است از يك پولي آمينو اسيد سنتيك كه در آب و اغلب حلالهاي آلي بمقدار خيلي كم محلول ولي در اسيد‌هاي معدني رقيق حل مي‌شود. با بازهاي فلزات قليائي توليد املاح ميكند كه حلاليت آنها در آب زياد است و با خنثي شدن گروپمان‌هاي اسيدي « اي‌دي‌تي‌ا» يك پس از ديگري انجام مي‌شود. اهميت اين جسم از نقطه نظر معالجه مسموميت‌هاي فلزي مخصوصاً سرب در اين است كه مي‌توان توليد كمپلكس‌هاي متعدد داخلي با فلزات به نمايد كه به آنها نام «كيليت‌ها» داده شده است و اين كمپلكس‌ها در آب محلول بوده و روي فلزات داراي خاصيت متوقف كننده و يا جداكنندة دارند.

در مورد سربي كه در اثر مسموميت در بدن ذخيره شده باشد كمپلكس كلسيم « اي‌دي‌تي‌ا» به نام «كالسيم دي‌ سديم ورسنات» تجويز مي‌شود و بدين وسيله مانع از برداشته شدن كالسيم تا آن مقداري كه باعث هيپوكالسمي شود مي‌گردد.

مسموميت با تركيبات آلي سرب(تترا اتيل سرب)

مهمترين تركيب آلي سرب كه از نظر صنعتي اهميت دارد تترا اتيل سرب است كه به عنوان عاملي «آنتي ناك» به بنزين اتوموبيل افزوده مي‌شود. اين جسم به صورت خالص افزوده نمي‌گردد بلكه بنام «اتيل فلوئيد» كه مخلوطي بين 49 تا 63% TEL(تترا اتيل سرب) همراه با برمور اتيل يا «ديبروميد» يا «دي كلوراتان» است به مصرف ميرسد. اين جسم بمقدار 2 الي 6 سانتيمتر مكعب در هر كيلو كه معادل 5/1 تا 8 قسمت وزني داراي TEL است يا بطور كلي در حدود يك در هزار افزوده مي‌شود.

خواص- تترا اتيل سرب اگر خالص باشد به صورت مايع زلال روغني شكليي است كه تقريباَ بوي شيرين دارد. اين جسم در آب نامحلول ولي در اغلب حلالهاي آلي و چربيها و روغنها محلول است. اين جسم در اثر هالوژن‌ها و محلولهاي آنها و همچنين اسيدنيتريك و سولفوريك غليظ بشدت تجزيه شده توليد حرارت مي‌نمايد. اسيد‌هاي ضعيف و قليائي‌ها انرا تجزيه نمي‌كند.

تترا اتيل سرب داراي خاصيت تبخيري شديد است و در 18 درجه سانتيگراد هواي اشباع شده با آن داراي 5 ميلي‌گرم در ليتر از اين جسم خواهد بود.

وزن مخصوص آن 64/1 و نقطه جوش آن تقريباً در حدود 200 درجه سانتيگراد است و ليكن در حدود 135 درجه سانتيگراد آهسته شروع به تجزيه شدن مي‌نمايد.